Monday, June 18, 2012

لحظه ناب؛ عاطفه نبوی*

 در روزهای پایانی زندان، زمانی که با دوستی درباره آنچه که گذشت و آنچه که پیش روست حرف میزدیم به نتیجه مشترکی رسیدیم درباره اینکه حس قربانی شدن و یا مورد ترحم واقع شدن تحفه ناخوش آیندی است که شاید در این رهگذر نصیب ما شد.
 
بارها به این فکر کردم که چطور از میان میلیون ها زن ومردی که در این کشور زندگی می کنند حدود ٣٠٠ نفر آنها به تهدیدی برای نظام بدل می شوند، از تمام غربال هایش می گذرند وبه اینجا می رسند. بی شک این اتفاقی نیست (اگرچه اتفاق در کشاندن آنان به مسیر اعتراض یا مقاومت مؤثر است اما جایی که به آستانه در زندان و یا محل هزینه دادن می رسند ماندن شان اتفاق نیست) و علاوه بر ویژگی های کلی در درون خود سیستم مانند عدم حاکمیت قانون و... که می تواند برای تمام آن چند میلیون نفرصادق باشد به چیزی در درون خود این افراد برمی گردد.
 
به نظر من آنچه شخصی را به اینجا می رساند کنشی آگاهانه و انتخاب شده است بی آنکه بخواهیم در مورد انگیزه های افراد اغراق کرده یا تحلیل یا قضاوتی داشته باشیم. چرا که این انگیزه ها میتواند هر چیز ارزشمند یا مبتذلی مانند آرمانخواهی و عمل مدون و برنامه ریزی شده تا حسادت وگریز از شرایط ناخوش آیند خانوادگی و...باشد که اینجا موردبحث ما نیست.
 
اگر نخواهیم مطلق حرف بزنیم نه همه که اکثر افرادی که به این رقم در حال تغییر ٣٠٠ نفر پیوستند، قربانیان منفعلی نبودند که چوب مظلومیت شان را بخورند و نه فریب خوردگانی که بی خبر از آنچه در زمان ومکان شان جاریست خود را به سیلاب بسپارند. هر چند ممکن است هر کدام از آنها بعدها به دلیل هزینه نامتناسبی که بخاطر "کنش گری" خود پرداختند چنین حسی را القاء کنند، اما اینگونه حمایت کردن از کسانی که حداقل یک بار در زندگی خود عملی خود انگیخته و قائم به ذات خود انجام داده اند تصویری مخدوش وگاهاً قلب شده ای از آنها ارائه می دهد که با واقعیت تناسبی ندارد.
 
شاید تفاوت بسیار ظریفی در این بین وجود داشته باشد که مغفول مانده وآن هم این است که شکی نیست که در این سیستم قضایی وحکومتی بیمار این انسان ها با هر آنچه کردند (ومن حداقل در مقایسه با خود می توانم حدس بزنم که آنها چه کردند وچه نکردند) در حال پرداخت هزینه ای نامتناسبند، اما این به ویژگی ای در درون زندانیان برنمی گردد (همان قربانی ومظلوم بودن) چرا که آنها دقیقاً بدلیل ویژگی ای یکسره متفاوت از آن در زندان بسر می برند که با تجربه لحظه ای ناب در زندگی شان پیوند خورده که بی توجه به آنچه که از پی اش می آید ارزشمند وجاودانه است. آنی که مقاومت در آن شکل می گیرد وسایر داستان ها حول آن پدید می آید که تداوم این لحظات ممکن است از تو قهرمان سازد، اما انقطاع از آن وتکرار نشدن اش تُرا به قربانی بدل نمی کند. چرا که حتی اگر ما محصول شرایط اجتماعی، محیطی و... خود باشیم می توانیم مدعی باشیم که حداقل برای همان لحظه محصور آن نبودیم.
 
وجالب اینجاست که گویی سیستم نیز به این روایت قربانی شدن و یا فریب خوردن بی علاقه نیست چرا که گویی اساس القای حس قربانی بودن آنان را در موضع قدرت قرار می دهد و طرف مقابل را در موضع ضعیف، تزلزل ونامطمئن (که البته منکر این نمی شوم که این حس در لحظات زیادی در بازجویی تجربه می شود،حداقل در مورد من چنین بود) اما در برگشت به سلول و بازسازی خودت تو لحظه ی ناب ات را داری.
 
پس سعی کنیم ناخواسته وگاهاً با بی توجهی چنین چیز ارزشمند وکارایی را به زیر سوال نبریم که این خواهش نه به معنای قهرمان پروری والقای چیزی بیش از آنچه که هست که به معنی واننهادن و به حساب آوردن نقاط عطف وجود انسان ویا حتی تاریخ است. اکثر انسان ها چیزی بین قربانی و قهرمانند پس سعی کنیم آنها را چیزی کمتر یا بیشتر از این نشان ندهیم.
 
از سری دیگر اگر دوستان عزیز برای این مفهوم بدنبال مصداق می گردند، در نگاهی کمی وسیع تر شمار عظیمی از این قربانیان را خواهند یافت، که به مفهوم واقعی کلمه  قربانی شرایط اجتماعی، خانوادگی  و مدیریتی هستند که حداقل چند هزارتایی از آنان را می توانیم در زندان قرچک ورامین ببینیم که حتی در مورد آن ها میتوان به عقب تر برگشت و گفت که آن ها هنوز محصور شرایط طبیعی اند ومانند انسان های اولیه از رُتیل وعقرب و آب شور و هوای داغ رنج می برند که این خود حدیث مفصلی است که در مجال بعدی به آن می پردازيم...
 
* عاطفه نبوی از فعالین دانشجویی است که پس از گذراندن سه سال حبس تعزیری بدون هیچ گونه مرخصی، در ١١ خرداد ماه سال جاری، با اتمام دوران محکومیت آزاد شد
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

No comments:

Post a Comment