Monday, June 10, 2013

مجید دری: من از نسل ۸۸ ام و به این امر افتخار می کنم

مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه، که از تیرماه ۸۸ تا کنون در حال سپری نمودن ۷ سال حبس در تبعید ــ در زندان بهبهان ــ می باشد، در نامه خطاب به مردم و فعالین سیاسی، مواضع خود پیرامون انتخابات ریاست جمهوری را بیان نموده است.
 

به گزارش دانشجونیوز، مجید دری در قسمتی از نوشته ی خود با نقد از روند اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری می گوید: جریان روشنفکر یا تاثیر گذار یا تحول خواه و یا حتی اصلاح طلبی که از عدم شرکت فعال برسد به شرکت فعال، از 88 برسد به 92، از مطالبه برسد به التماس، فاتحه اش خوانده است.
 
وی در ادامه می گوید: من از نسل 88 ام و به این امر افتخار می کنم. همچنان عهد خود را با موسوی و کروبی و رهنورد، با عزیزانی که دیگر در جمع ما نیستند، با تک تک زندانیان و هوادارانش تجدید می کنم. معتقدم انتخابات یک فرصت است و باید از آن استفاده کرد. باید نیروسازی و یار گیری کرد، اما این لزوما به معنای شرکت در انتخابات نیست. بلکه استفاده از فضای انتخابات است.
 
در ادامه متن کامل نامه ی مجید دری آورده شده است:
 
باغبانا ! ز خران بی خبرت می بینم 
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد 
 
دو ماه پیش از عید در نامه ای از انتخابات نوشتم. آن زمان گفتم که بهترین نقشی که می توان بازی کرد « بازی خراب کن » است. که حکومت بعد از تحمل هزینه های 88 حاضر نخواهد شد بار دیگر کوچکترین خطایی به زعم خود مرتکب شود. انتخابات مجلس 90 آزمونی بود که آیا می تواند مهندسی انتخابات 92 را عملی سازد که جواب گرفت: کاملا نوشتم که فرآیند انتخابات سوای از خود انتخابات است.
 
با شرکت و تلاش در این فرآیند است که می توان از بلع و هضم لقمه آماده انتخابات جلوگیری کرد و گام های هرچند کوچک در جهت تحمیل انتخابات آزاد برداشت. باید یارگیری کرد و ناگزیر این امر هزینه بردار است. طرف مقابل دو دستی چیزی به ما نخواهد داد. که همیشه «حق، گرفتنی است». از پشت کامپیوتر و پشت چشم نازک کردن برای حکومت و تعارفات تکه پاره برای هم چیزی به دست نخواهد آمد. 
 
گذشت تا امروز سکوت کردم و چیزی نگفتم ناظر و نگران آرام آرام بازی شکل رسمی تر بخود گرفت و در کمال ناباوری، طرف ما آماده بازی می شد در حالیکه کوچکترین تلاشی برای آماده سازی انجام نداده بودیم. خاتمی با تیزهوشی گریخت و هاشمی رفسجانی با سیاست آنچه می خواست بدست آورد.
 
طیف زیرین اما به بهانه های واهی سعی در جبران مافات داشتند و در جواب اعتراضات می گفتند «تو بیرون نیستی اوضاع عوض شده جنبش سبز مُرده انگار تو در ایران زندگی نمی کنی کجای کاری بیا بیرون ببین چه خبره بابا دلت خوشه ها! وضع کاملا افتضاحه و فضا کاملا بسته است ...» آقایان در ایران زندگی کُنه با درک بالا! هنوز باور نکرده اید بخشی از این فضا به دست ما ساخته می شود؟!
 
هنوز انتظار دارید بدون کوچکترین هزینه ای به خواسته هایتان برسید؟! هنوز گمان می کنید که نتیجه از صندوق رای بیرون می آید؟! هنوز تصور می کنید تنها راه رسیدن به دموکراسی از اتنخابات آن هم اینچنینی می گذرد؟! نه! بی گمان چنین نیست. سی و اندی سال است حکومت موفق شده به طرق مختلف ما را به پای صندوق های رای بکشد و هربار خواسته های مارا برابر آنچه خود می خواسته در آورد. یادم هست در جنبش دانشجویی وقتی کسانی را دستگیر می کردند برای آزادی شان تجمع می کردیم، در همان تجمع چند نفر دیگر دستگیر می شدند، تجمع بعدی  ما، برای آزادی دستگیر شدگان تجمع قبلی بود و هر بار آنها این بازی را ادامه می دادند و ما در دور باطل اسیر.
 
حال وضعیت فعلی ماست. جریان روشنفکر یا تاثیر گذار یا تحول خواه و یا حتی اصلاح طلبی که از عدم شرکت فعال برسد به شرکت فعال، از 88 برسد به 92، از مطالبه برسد به التماس، فاتحه اش خوانده است.
 
به گمانم شما اشتباهات محاسباتی دارید نه جنبش. جنبش قرار نیست یکسره دائما و یکسره فعالیتی انجام دهد. سران جنبش در حصر اند، زندانیان سیاسی اش را دارد و حرکات زیر زمینی که از قضا شما یا الان می ترسید و یا بی خبر از آنجا که در ایران زندگی می کنید و بیرون از زندان را دارد . 
 
بی گمان هیچکدام حتی نمی توانستیم تصور کنیم 88 به وقوع بپیوندد. همین خرده حرکت ها که به چشم شما نمی آمد و یا به دیده تحقیر به آن نگاه می کردید سیل ش و خود را بروز داد و حتی رهبرانش را هم به دنبال خود کشید، رهبرانی که مردانه پای حرف خود ایستاده و در حصرند و حساب دو دو تای شما را هم  ندارند. اشکال کار در نبودن استراتژی، از این شاخه به آن شاخه پریدن است.
 
از خاتمی به رفسنجانی، به عارف که در مناظره اش وقایع 88 را لکه ننگ شمرد، به روحانی در آخر احتمالا دست به دامان مثلا قالیباف شدن. آنقدر تغییرات تاکتیکی!!! افزایش یافته که خود هم درمانده ایم چه رسد به طرف مقابل که گیج و مبهوت مانده و انگشت می گزد که اینان چه در سر درند که ما از آن بی خبریم !!! اصل عدم نظارت استصوابی بود یادتان هست؟ و حال این نظارت حتی به پدر خود هم رحم نکرده، رد صلاحیتش می کند.
این نشانی نخواهد داشت جز اینکه انتخابات کاملا مهندسی شده است و شرکت و یا عدم شرکت کاملا علی السبیه و بدون تفاوت برای حکومت . گو اینکه شور انتخاباتی بدون حضور شما آنچنان میسر نخواهد بود.
 
و شما حال در زمینی بازی می کنید که نه تنها « بازی خراب کن » نیستید بیلکه به طرف مقابل این امکان را می دهید با استفاده از تمام امکانات موجود تو دهانی محکمی بر دهانتان بکوبد البته با کمک و استعانت از خودتان ، با دست خودتان . « بازی خراب کنی » شرایطی دارد که شما حتی کوچکترین مشخصه هایش را هم ندارید . 
 
من از نسل 88 ام و به این امر افتخار می کنم . همچنان عهد خود را با موسوی و کروبی و رهنورد ، با عزیزانی که دیگر در جمع ما نیستند ، با تک تک زندانیان و هوادارانش تجدید می کنم . معتقدم انتخابات یک فرصت است و باید از آن استفاده کرد. باید نیروسازی و یار گیری کرد ، اما این لزوما به معنای شرکت در انتخابات نیست . بلکه استفاده از فضای انتخابات است. 
 
و در آخر از دوستانی که بخاطر من شخص خودم را می گویم نه دیگری  تمام هم و غم خود را نهاده اند و یکسره به فکر من هستند تقاضا می کنم اندکی هم به فکر خود باشند! این همه رشادت و فدا شدن بخاطر دیگری!! کمی هم به فکر خود باشید و بخاطر من با آبرو و شرافت خود بازی نکیند!!! اما آسیب شناسی فعالیت تان بماند برای هفته دیگر، پس از خلق حماسه سیاسی تان !!!! 
 
رهزن دهر نخفتهست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردهست که فردا ببرد
 
مجید دری
18 خرداد 1392
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

No comments:

Post a Comment