Saturday, May 4, 2013

احمد شیرزاد: فضای سرد دانشگاه ها نتیجه برخورد با فعالین دانشجویی در گذشته است

احمد شیرزاد نماینده پیشین مجلس و عصو سابق کمیسیون اموزش در گفتکو با روزنامه شرق به بررسی وضعیت فعلی دانشگاه های کشور پرداخته است.
 
وی با مقایسه فضای دانشگاه های کشور در زمان "احمدی نژاد و اصلاحات" گفت: در این دو دوره چهار ساله دولت نهم و دهم شاهد بودیم که فضای فعالیت‌های دانشجویی به‌شدت راکد شد. علت این امر را در برخوردهایی می‌دانم که با دانشجویان صورت گرفت و محدودیت‌هایی که برای آنها به وجود آمد. در واقع ما درست برعکس دوره اصلاحات که یک فضای پرنشاط سیاسی و فرهنگی در دانشگاه داشتیم، در حال حاضر فضایی سرد و دلمرده داریم که حتی روی کیفیت آموزشی هم اثر دارد. دانشجویان به کلی آن روحیه نشاط و شور جوانی را از دست داده‌اند.
 
متن این گفتگو در ادامه آمده است: 
 
غیرمنتظره‌ بودن تنها بخشی از آن چیزی است که منتقدان، به وزارت علوم این سال‌ها و آموزش‌عالی در وزارت بهداشت نسبت می‌دهند. آموزش‌عالی در دولت‌های نهم و دهم با در پیش‌گرفتن سیاست‌های جدید نسبت به دوره‌های گذشته، از سوی بسیاری از چهره‌های علمی و دانشگاهی مورد انتقاد قرار گرفت. آنچه باعنوان تمرکزگرایی و تضعیف استقلال از دانشگاه‌ها مطرح می‌شود، می‌تواند سرنخ بسیاری از اتفاقات بعدی در آموزش عالی باشد. دانشگاه‌هایی که حالا دیگر سهم زیادی در تصمیمات داخلی‌شان نداشتند، تن به تغییرات آیین‌نامه جذب هیات علمی و تمرکز آن در وزارت علوم دادند. فعالیت‌های دانشجویی و تشکلی‌شان در سکوتی خودساخته فرو رفت و سهمیه‌های جنسیتی و تفکیک‌شده‌شان برای پذیرش دانشجو در دفترچه انتخاب رشته سازمان سنجش ثبت شد. کلاس‌هایشان یکی پس از دیگری تفکیک جنسیتی شد و بنر آیین‌نامه‌های انضباطی مقابل درهای ورودی‌شان نصب شد. بسیاری از این تصمیمات از محورهای انتقاد نسبت به عملکرد این دولت‌ها در حوزه آموزش‌عالی بوده است. احمد شیرزاد رییس‌کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم و استاد دانشگاه صنعتی اصفهان در گفت‌وگو با «شرق» به تشریح انتقادات واردشده به برخی از این سیاست‌ها پرداخته است.
 
آقای شیرزاد فضای دانشجویی در دانشگاه‌ها تغییرات زیادی کرده. به‌طوری که در آستانه انتخابات بر خلاف دوره‌های قبل، هنوز برنامه‌هایی در سطحی که امکان جریان‌سازی و جهت‌دهی به افکار عمومی را داشته باشد برگزار نشده. فکر می‌کنید این مساله از کجا ناشی شده؟
 
در این دو دوره چهار ساله دولت نهم و دهم شاهد بودیم که فضای فعالیت‌های دانشجویی به‌شدت راکد شد. علت این امر را در برخوردهایی می‌دانم که با دانشجویان صورت گرفت و محدودیت‌هایی که برای آنها به وجود آمد. در واقع ما درست برعکس دوره اصلاحات که یک فضای پرنشاط سیاسی و فرهنگی در دانشگاه داشتیم، در حال حاضر فضایی سرد و دلمرده داریم که حتی روی کیفیت آموزشی هم اثر دارد. دانشجویان به کلی آن روحیه نشاط و شور جوانی را از دست داده‌اند.
 
چطور این اتفاق افتاد؟
 
به چند شکل؛ عملکرد نهادهای فرهنگی در دانشگاه عملکردهایی بسته و کنترلی بود که مجوز نشریه‌ها و فعالیت‌های فوق‌برنامه‌ دانشجویی را بسیار محدود کرد. مجوزها و امکانات فرهنگی‌ای که در اختیار دانشجویان بود، یکی پس از دیگری لغو شد. در داخل دانشگاه کنار رییس دانشگاه معاون یا رییس دفتری قرار گرفت که همه فعالیت‌های فرهنگی باید از کانال او عبور می‌کرد. در این دو دوره اختیار مدیریت مسایل دانشجویی دانشگاه‌ها تقریبا به‌طور کمال به نهادهایی خارج از دانشگاه سپرده شد و مدیران دانشگاه پایشان را از این مساله بیرون کشیدند. در حالی که در دوره‌های گذشته معاونان دانشجویی و روسای دانشگاه‌ها با گروه‌ها و تشکل‌های دانشجویی ارتباط برقرار می‌کردند و چون معمولا مدیریت دانشگاه‌ها از اعضای هیات علمی بودند با نوعی صمیمیت و روابط معلم و شاگردی و مسامحه خطاهای احتمالی دانشجویان را مدیریت می‌کردند. در این دوره مثلا اختیار اینکه چه جلساتی برگزار شود تقریبا دیگر در دست روسای دانشگاه نبود و به‌طور ناگفته‌ای اغلب، با این شرط سر کار آمدند که این مسایل را به کسان دیگری واگذار کنند. با تشکل‌های دانشجویی مستقل که باید عهده‌دار این قبیل فعالیت‌ها می‌شدند و چهره‌هایی را به دانشگاه دعوت می‌کردند، برخورد شد و یکی‌یکی در انجمن‌ها بسته و این کارها صرفا محدود شد به تشکل‌هایی که به نوعی همسو با مسوولان هستند. به‌طوری که الان کمتر از دو ماه به انتخابات مانده و تقریبا نمی‌بینیم در دانشگاه‌ها جلسات پرسش و پاسخ برگزار شود و دانشجویان با شور و شوق شرکت کنند. از دوره‌های گذشته یادمان هست که دانشجویان موتور محرکه گرم کردن جامعه بودند و معمولا بر اساس جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی با کاندیداها و هواداران‌شان خبرها از دانشگاه به بیرون می‌آمد. این برنامه‌ها طنین گسترده‌ای در شهرها پیدا می‌کرد اما الان تشکلی نیست که این کار را انجام دهد. تشکل‌های غیرمستقل هم انگیزه‌ای ندارند چون رقابتی در کار نیست و اگر جلسه‌ای هم بگذارند، خیلی با اقبال دانشجویان روبه‌رو نمی‌شود. طبیعی است که اگر مسوولان بخواهند انتخابات پرشور باشد، احتیاج به فضایی باز هست که افراد بتوانند حرف بزنند و از آینده خودشان وحشت نداشته باشند.
 
محدودسازی دانشجویان در این چند سال چه تبعات دیگری داشت؟
 
برخوردهایی که با فعالان گذشته دانشجویی صورت گرفت، به‌خصوص مساله‌ای که عموم با عنوان ستاره‌دار کردن دانشجویان می‌شناسند، زمانی به‌عنوان برخورد با شخص تلقی می‌شد اما حالا تاثیر مستقیم این رویکردها روی وضعیت فعلی دیده می‌شود. نسل بعدی دانشجویان می‌بینند که چه اتفاقی برای قبلی‌ها افتاد. الان با ممانعت از تحصیل دانشجویان فعال سابق، فضا تغییر کرده. ما نمی‌گوییم همه صحبت‌های دانشجویان پاستوریزه بوده و اتفاقی نیفتاده اما طبیعی است که جوانان زبان بی‌خطر دیپلماتیک را بلد نیستند و ممکن است صریح حرف بزنند. متاسفانه این چیزها تحمل نشد و پرونده‌های بزرگی برای آنها باز شد. این عوامل باعث شد فضای فعالیت‌های دانشجویی با رکود مواجه شود.
 
شما نماینده کمیسیون آموزش بودید. مجلس چطور می‌توانست جلو این اتفاقات را بگیرد؟
 
در مجلس ششم ما این مشکلات را نداشتیم. اینها بعدا ایجاد شد. البته مسوولان فعلی وزارت علوم صحبت نا‌بجایی می‌کنند که ستاره‌دار کردن دانشجویان مال دوران اصلاحات بوده. با اینکه آن زمان هم نهادهایی بودند که خارج از حیطه نظر یا رفتار دولت و مجلس بودند اما ما مجموعا می‌توانستیم دانشگاه‌ها را مدیریت کنیم. در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم هرجا حس می‌کردیم نسبت به دانشجویان اجحافی شده یا برخورد ناعادلانه‌ای صورت گرفته حتما روسای دانشگاه‌ها را احضار می‌کردیم و آنها به مجلس می‌آمدند. اما سال‌های بعد اتفاقات دیگری افتاد و پرونده‌هایی برای دانشجویان ایجاد شد. یکی از بدترین مجازات‌هایی که می‌توانست صورت گیرد این بود که آنها را از تحصیل محروم کردند. محرومیت از تحصیل چه‌بسا از چند ماه زندان رفتن بدتر است و فرد احساس می‌کند یک عمری سرنوشتش را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند.
 
در مجلس هفتم که مستقیما با این موضوع رو‌به‌رو بود، در سال 85پیگیری‌های تعدادی از نمایندگان تنها برای همان سال به رفع مشکل بعضی از دانشجویان کمک کرد اما ماجرا در سال‌های بعد باشدت بیشتر تکرار شد. چرا مجلس نتوانست از این کار جلوگیری کند؟
 
در مجلس هفتم این موضوع دغدغه نمایندگان نبود. بافت کلی مجلس این نبود که از دانشجویان حمایت کند. تک‌چهره‌هایی بودند که این کار را پیگیری می‌کردند اما نتوانستند به نتیجه مطلوب برسند.
 
تفکیک جنسیتی هم از موارد نارضایتی دانشجویان و منتقدان سیاست‌های آموزش‌عالی دولت بود. آیا این موضوع جدا از عواقب فرهنگی و اجتماعی، در حوزه‌های آموزشی هم موثر بود؟
 
بحث تفکیک جنسیتی یک بحث مبسوط اجتماعی و فرهنگی است و باید به آن پرداخت اما در زمینه آموزش‌عالی و پژوهش هر نوع مرزبندی غیرعلمی نهایتا می‌تواند عدالت را خدشه‌دار کند؛ یعنی هر بایدی که خارج از ضوابط علمی گذاشته شود، بالاخره منجر به محرومیت یک عده می‌شود. دیدگاهی در جامعه ما وجود دارد که اصولا با روابط زن و مرد مشکل دارد و رابطه سالم را در قطع هر نوع رابطه‌ می‌بیند. این مرزبندی‌ها اغلب مشکلات جنبی به‌وجود می‌آورد. در مورد دانشگاه‌ها ده‌ها دلیل اجرایی می‌شود آورد که این کار لطمه می‌زند و هزینه‌ها را بالا می‌برد، مثلا فرض کنید دروس عمومی که سال اول به دانشجویان مهندسی داده می‌شود دروس پرجمعیتی است و معمولا بعضی استادان تبحر بیشتری دارند. این امکان در اختیار دانشجو هست که کلاسش را انتخاب کند. الان با وضعی که وجود دارد گاهی دانشجویان دختر مجبور می‌شوند کلاس خاصی را با استادی که چه‌بسا از نظر کیفی، مطلوب نظرشان نباشد بردارند. اگر تمام دروس را بخواهیم به دو قسمت تقسیم کنیم، هزینه آموزش‌عالی بالا می‌رود. یعنی هر دانشگاهی باید تبدیل شود به دو دانشگاه. آخرش سوال این است که چرا باید این کار را کرد؟ آیا تا این حد کنار هم نشستن دو‌جنس در یک کلاس می‌تواند مشکل‌ساز باشد؟ مشاهدات ما و عمری که در دانشگاه گذراندیم نشان می‌دهد تا این حد که آقایان این را مساله می‌پندارند نیست. بالاخره بچه‌ها اعم از دختر و پسر روابط سالمی با هم دارند ضمن اینکه واقعیت این است که در همه جوامع ممکن است در موارد استثنایی رفتارهای غیرعادی هم بروز پیدا کند. اما هیچ جامعه‌ای به‌دلیل بعضی رفتارها تمام نظام روابط اجتماعی- منطقی را مختل نمی‌کند. از طرف دیگر هم واقعا ارتباط سالم دو جنس یک چیز ضروری است و آنها بعدا می‌خواهند با هم زندگی کنند. این معقول نیست که تصور کنیم نباید با هم ارتباط داشته باشند. چه‌بسا ارتباط سالم بهتر بتواند به شناخت دو جنس از هم منجر شود و در زندگی آنها نتایج مثبتی داشته باشد.
 
تفکیک جنسیتی تنها نمود جنسیت در سیاست‌های آموزش‌عالی نبود. تفکیک سهمیه‌های پسران و دختران در هر رشته هم با مخالفت‌هایی مواجه شد. در مواردی بعضی رشته‌ها تنها از یک جنس دانشجو پذیرش کردند. البته با این استدلال که این سهمیه‌ها بر اساس نیاز جامعه تعریف شده؟
 
یک تصور خیلی قدیمی و ابتدایی وجود دارد که مثلا رشته معدن یا کشاورزی پسرانه است. در حالی که اصولا قرار نیست که یک متخصص کشاورزی بیل به دست بگیرد یا مهندس معدن کار سنگین بدنی انجام دهد. این تصورات اغلب دور از واقع است و به دلیل عدم شناخت از کار مهندسی امروز صورت می‌گیرد. طبیعی است که اگر خانمی از شرایط کاری خودش خوشش نیاید خودش قبول نمی‌کند. فرض بر این است که انسان‌ها خودشان می‌توانند تشخیص دهند و باید آن را محول کرد به علایق خودشان. زمانی تصور می‌شد رانندگی شغلی مردانه است در حالی که همین الان در اتوبوسرانی رانندگان خانم کارشان را انجام می‌دهند و آسمان به زمین نیامده. در مورد تقسیم‌بندی رشته‌ها، اصولا موضوع با زمان عوض می‌شود و با توجه به ابزار و وسایلی که به عرصه آمده خیلی چیزها می‌تواند تغییر کند. متاسفانه شروع قضیه هم با رشته‌های پزشکی بود. به دلیل مسایل اجرایی و اینکه جایی پزشک زن یا مرد لازم داریم تفاوت‌هایی گذاشته شد در حالی که فقط یکی از هدف‌های تحصیل کردن حل مشکلات اجرایی کشور است ولی اصولا آموزش برای رفع نیازهای پرسنلی یک وزارتخانه نیست. طبیعی است که نیاز بازار کار چنانچه در مواردی معطوف به جنس خاصی باشد، می‌تواند علایق را تنظیم کند و افراد در کاری که زمینه شغلی مناسب‌تری داشته باشند بیشتر وارد می‌شوند. این اعمال سلیقه‌ها و سهم‌بندی از بالا توسط کسانی انجام می‌شود که تسلط کارشناسی ندارند و ذهنیت خود را منتقل می‌کنند. مساله جنسیت ربطی به صلاحیت‌ها ندارد.
 
ادامه مطلب  
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

No comments:

Post a Comment