Friday, May 17, 2013

انتخابات، واقعیات، پیامدها؛ عباس حکیم زاده

اگر مردم همراه شوند و هاشمی تا آخر بماند و انتخابات هم برگزار شود باید به دور دومی فکر کرد که هاشمی با کاندیدایی دیگر رقابت می کند. سوال این است که آیا هاشمی آن قدر رای دارد که پیروز چنین انتخاباتی بشود؟ آیا می تواند از پس تقلب سازمان یافته برآید؟ اگر در پاسخ دادن به این سوالات تردید وجود دارد باید در خصوص اتخاذ استراتژی عملکرد در این شرایط دقت بیشتری به خرج داد. مقصود این نیست که گوشه ای نشست و هیچ کاری نکرد. باید به این فکر کرد که اگر به هر صورت هاشمی پیروز این میدان باشد یا نباشد اثرات و پیامدهای آن بر فضای سیاسی ایران چگونه خواهد بود و آرایش نیروها پس از آن به چه صورتی در خواهد آمد. 
 
به بیان دیگر صرفا شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مهم نیست، این چگونه شرکت کردن/نکردن است که برای فعالان اجتماعی و نیروهای سیاسی تحول خواه مسئله است. ساده ترین کار اعلام موضع تحریم، عدم شرکت، شرکت و یا شرکت فعال در انتخابات پیش رو است. برای هر کدام هم به اندازه کافی استدلال و دلیل منطقی وجود دارد. این که چگونه می توان از امکانات فضای به وجود آمده استفاده بهینه کرد و چگونه می توان در این فضا بهترین اثر ممکن را گذاشت و یا این که عملکرد ما به وجود آورنده چه نوع پیامدهایی در آینده نزدیک یا دور است مسئله ای مهم تر و سوالی سخت تر است.
 
رویکرد خامنه ای در انتخابات
 
آقای خامنه ای از روز بعد از انتصاب به رهبری با نقشه ای زیرکانه و گام به گام در تلاش برای قبضه قدرت بوده و همچنان هم هست. جدا از حذف مخالفان، خامنه ای از همان روزهای نخست در پی پس زدن هاشمی و در اختیار داشتن دست بالا در مقابل سایر مراکز قدرت در جمهوری اسلامی بود. خامنه ای انصار حزب الله را ساخت و هاشمی حزب کارگزاران را. گروه فشار خامنه ای از اوایل دهه هفتاد شروع به زدن هاشمی و دولتش و کارگزارانش و دخترش کردند. کارگزاران و هاشمی هم که از سر مجلس پنجم خرجشان را از جناح راست جدا کرده بودند، برای بالانس قدرت و داشتن دست بالا راه پیروزی خاتمی را هموار کردند. 
 
خامنه ای طی آن سال ها بیکار ننشست. شیرینی طعم شوراهای دوم و شهرادر منصوب آن و مجلس هفتم در کامش نشسته بود. اصلاح طلبان را حریف راحتی می دید که دیر یا زود می روند. او باید خودش را برای بعد از رفتن آن ها مهیا می کرد. خامی اصلاح طلبان در نایستادن بر رای کروبی و اشتباه محاسباتی هاشمی در ماندن در رقابت با احمدی نژاد در دور دوم کار دستشان داد. اندک تقلب در مرحله اول کافی بود تا کاندیدای آن وری ها بالا بیاید. 
 
رهبری نظام می خواست و می خواهد قدرت مطلق در دست خودش باشد و مجبور نباشد آن را با کس دیگری تقسیم کند. دوم این که بتواند سیاست های مد نظرش را "بر سر پیچ تاریخی" که خودش را در آن می بیند به اجرا بگذارد. پیش برد سیاست تقابل با غرب برای خامنه ای یک اصل ثابت است که سایر چیزها مثل رضایت مردم، همراهی نخبگان، گشتن چرخ مملکت و بسامانی امور، رنگ و لعاب جمهوریت نظام، اخلاق و انسانیت و... همه می تواند فدای آن شود. البته که او از روز اول حرف آخر را نمی زند و تلاش می کند تا آن جا که امکان دارد هم رنگ و لعاب جمهوریت را حفظ کند، هم مردم را پشتیبان خود و سیاستهایش را نشان دهد. ولی آن جا که بین این ها تعارض لاینحلی بروز کند قطعا طرف سیاست های "پیچ تاریخی" خود را خواهد گرفت.
 
مردم با او همراه بشوند
 
آمدن هاشمی به صحنه انتخابات و رای آوری او این پتانسیل را دارد که مانعی در مقابل خوکامگی هر چه بیشتر سیستم و بر سر راه پیشبرد سیاست های مخرب بشود. حال در این شرایط اگر قصد بر این است که خیل سرخوردگان و ناامیدان را با قافله ای که سالارش هاشمی است همراه کرد باید به سوالات منطقی پاسخ منطقی داد. باید گفت چرا سال 88 حاکمیت توانست تقلب کند ولی الان نمی تواند. چرا تصور می شود هاشمی رای آور است. خامنه ای در چه شرایطی مجبور به واگذاری بازی ای می شود که بیست و چند سال برایش نقشه کشیده و جنگیده تا آن را از آن خود کرده است. 
 
کار با تبشیر و انذار و ساختن جو انتخاباتی اندکی به سامان می شود، اما تضمینی برای نتیجه بخش بودن نیست. خیلی از کسانی که حداقل در این 4 سال از نزدیک درگیر درنده خویی حاکمیت بوده اند به راحتی دلشان صاف نمی شود که دوباره وارد این بازی شوند و امید ببندند. وقتی شرایطی وجود ندارد که کفه رای هاشمی چند سر و گردن بالاتر از دیگران قرار گیرد که بشود با قطعیت گفت "می برد"، مشارکت مردم یکی از شروط اصلی به نتیجه رسیدن است که برای آن باید تلاشی صورت گیرد از نوع آن چه گفته شد، نه آن چه الان در حال انجام است. 
 
تا روز انتخابات بماند
 
قانع کردن یا اجبار هاشمی به کناره گیری توسط خامنه ای و اعوان و انصارش کار سختی نیست. تا آن جا که مشخص است او با نظر غیرمنفی خامنه ای ثبت نام کرده، حالا اگر این نظر غیرمنفی به منفی تبدیل شود و کار را بر او سخت بگیرند اهل ایستادن و جنگیدن تا آخرین نفس نیست. مجلس ششم یا ریاست خبرگان از نمونه های این مدل پا پس کشیدن هاست.
 
انتخابات برگزار شود
 
خامنه ای با استفاده از ابزار "احمدی نژاد" همه مراکز قدرت درون خیمه جمهوری اسلامی را نابود کرد و به هیچ وجه نمی خواهد مرکز قدرت دیگری با محوریت احمدی نژاد شکل بگیرد. تئوری او در این سال ها محکم ایستادن در بزنگاه ها و نبرد تا پای جان است. اگر خامنه ای قائل به حذف مشایی باشد، به هر قیمتی این کار را خواهد کرد. در صورت حذف مشایی اگر نتوانند یا نخواهند احمدی نژاد را مهار کنند آن گاه این احتمال وجود دارد که اساسا انتخاباتی برگزار نشود. در این صورت فردی به ریاست جمهوری منصوب می شود تا یا مقدمات انتخابات مد نظر رهبری را بعد از مدتی فراهم کند و یا شرایط را به سمت تغییر قانون اساسی و تعیین نخست وزیر توسط مجلس پیش ببرد. 
 
رای بیاورد
 
به نظر نمی رسد که هاشمی همچنان در شهرهای کوچک و روستاها رای داشته باشد. از این رو بعید است بتواند در همان دور اول بازی را یک ضرب تمام کند. لذا در دور دوم یا با کاندیدای نزدیک به خامنه ای رقابت خواهد کرد یا با مشایی و یا با گزینه مورد توافق این دو. حالا سوال این است که در دور دومی که احتمالا هاشمی و مخالفان یک طرف هستند و خامنه ای، سپاه، بخش بزرگی از اصولگرایان و بخشی از تیم احمدی نژاد در سوی دیگر و احتمالا با پیش کشیدن اشرافیت هاشمی و بحث یارانه ها می توانند رای طبقات محروم را بیش از پیش به دست آورند آیا هاشمی می تواند در مقابل آن ها رای بیاورد. 
 
تقلب نشود
 
خوشبختانه به نظر نمی رسد کاندیداهای حلقه به گوش بیت به خودی خود تاثیر تعیین کننده و رای بالایی داشته باشند. حضور سه ضلعی خامنه ای-هاشمی-احمدی نژاد و دشمنی این سه ضلع با هم گرچه امکان تقلبی مانند 88 را کمتر می کند، اما کار نشد ندارد. در این شرایط اگر مشایی تا آخر بماند احتمالا با هاشمی به دور دوم خواهند رفت. اما اگر بتوانند مشایی را همین اول کار یا در دور اول رای گیری بدون دردسر از دور خارج کنند، خامنه ای می تواند با اندکی تقلب کاندیدای مد نظر خودش را با هاشمی به دور دوم بفرستد. اگر بیت و سپاه به طریقی با احمدی نژاد توافقی صورت دهد، دستشان برای هر گونه مهندسی انتخابات باز است. 
 
اما در دور دوم در شرایطی که خامنه ای، سپاه، بخش هایی از اصولگرایان و تیم احمدی نژاد در مقابل او هستند برگزاری، اجرا و نظارت بر انتخابات هم در دست آن هاست چگونه می شود در مقابل تقلب سازمان یافته ایستادگی کرد؟ خامنه ای اگر مجبور به انتخاب بین بد و بدتر شود، قطعا با تیم احمدی نژاد راحت تر از هاشمی کنار میآید. عملکرد او در 8 سال گذشته و در عین ضربات مستمر احمدی نژاد به نظام نزدیکتر نگاه داشتن او نسبت به هاشمی و تیمش و همچنین سخنرانی نسبتا صریح روز چهارشنبه همه نمایانگر این مسئله است. 
 
همچنین او قطعا تیم احمدی نژاد را راحتتر می تواند با سیاست های "پیچ تاریخی" خود همراه کند. امری که برای او مولفه تعیین کننده ای است. آغاز حملات تیم احمدی نژاد-مشایی به هاشمی نشان دهنده آن است که آن ها هم با هاشمی کنار نخواهند آمد و اساسا بخشی از هویتشان را در درگیری با هاشمی تعریف کرده و می کنند و از این طریق رای طبقات پایین تر را جارو می کنند. لذا آن ها هم اگر مجبور باشند به خامنه ای نزدیک خواهند شد تا هاشمی. در این صورت شانس هاشمی در دور دوم کاهش خواهد یافت.
 
حاکمیت یک بار پنبه تقلب در انتخابات را زده و مقابل هر بدنامی ایستاده است. آن ها از قبل اعلام کرده اند که اگر کسی وارد انتخابات می شود باید نتیجه را بپذیرد. هاشمی هم نشان داده که در نهایت اگر حتی ناراضی از صحنه کنار برود اهل راه انداختن جنبش اجتماعی و فشار بر حاکمیت برای ایستادگی بر رای مردم نیست. نیروهای نظامی و امنیتی این بار بیش از قبل خود را برای تحرکات بعد از انتخابات آماده کرده اند. حاکمیت می تواند از نامزدهای ناراضی سوال کند شما که انتخابات دوره گذشته را دیده بودید، اگر نسبت به سلامت انتخابات مطمئن نبودید چرا اساسا وارد صحنه شدید؟ استدلال هایی که عنوان می کند به خاطر جنبش سبز دست حاکمیت برای انجام تقلب بسته تر از گذشته است به نظر نمی رسد صحیح باشد. 
 
پیامدهای احتمالی
 
اختلاط بی ضابطه نیروها: یکی از پیامدهای مشارکت بدون تحلیل و موضع مستقل در انتخابات اختلاط بی ضابطه نیروهاست. این مسئله غلتیدن در دور تکرارشونده ای است که پیش از این نیروهای اجتماعی و تحول خواه حداقل یک بار آن سیر را از 76 تاکنون طی کرده اند. هاشمی ببرد یا ببازد نیروهایی که باید نقش دماسنج اجتماعی و دیده بانی را در میان جامعه و نیروهای سیاسی بر عهده می گرفتند تبدیل به نیروهای جوان و فصلی ستادهای انتخاباتی می شوند. دانشجویان فعال دفتر تحکیم وحدت و سایر نیروهای تحول خواه در فضای انتخاباتی سال 88 مشارکت کامل داشتند. اما با موضع خودشان وارد فضای انتخابات شده بودند و در جایگاه خود ظاهر شدند. 
 
تعیین تکلیف حاکمیت با نیروهای منتقد: اگر هاشمی پیروز این میدان نباشد، حاکمیت این حس را به جامعه القا می کند که با تمام توان در انتخاباتی که مختصاتش را از قبل می دانستند شرکت کردند و برای پیروزی هم به میدان آمدند ولی نتوانستند رای مردم را بگیرند و پیروز شوند. این مسئله حتی واقعیت تقلب در انتخابات (خصوصا انتخابات سال 88) و ایستادگی موسوی و کروبی و جنبش سبز را زیر سوال می برد. شرکت همه جانبه و بدون ملاحظه این خطر را دارد که بازی کاملا به نفع حاکمیت تمام شود و از این طریق روحیه و امید نیروهای منتقد را به شدت تضعیف کند. 
 
فراگیری موج ناامیدی گسترده: در صورتی که آن چنان شور و امیدی در نیروها به وجود آید به طوری که وقوع تحول مثبت در آینده نزدیک حتمی و قطعی فرض شود، اگر چه برای مقطعی این امید و شور جامعه را به تحرک وا می دارد اما در صورت عدم وقوع تحول مورد انتظار این شور و حرات به برهوت موج ناامیدی ای تبدیل می شود که رهایی از آن غیرممکن است. اگر تحولی در جهت عکس بیفتد که وضع از این هم بدتر می شود. حتی در صورت رئیس جمهور شدن هاشمی هم باید نگاه ها را عقلانی کرد که چه شرایطی تحت ریاست جمهوری او در انتظار ایران است.
 
پرداخت هزینه سنگین: سرکوب، خصوصا در 4 سال گذشته، آن قدر شدید بوده که توان نیروهای اجتماعی و مدنی را به شدت تحلیل برده است. نیروهای تحول خواه و مدنی باید از فضای انتخابات به وجود آمده برای تقویت خود استفاده کنند. چندان معقول به نظر نمی رسد اگر این نیروها فعالیت و حضورشان در فضا تنها منحصر به یک ماه مانده تا انتخابات باشد و بعد از آن با این حضور در تور نیروهای امنیتی بیفتند و هزینه سنگین دیگری بدهند بدون این که دستاورد محسوسی داشته باشند. 
 
نتیجه
 
فضای سیاسی امروز را باید با تجربیات گذشته و سیر وقایع و استراتژی های دوره های قبل پیوند داد. هر اقدامی در گذشته (حمایت از کاندیدای اصلاح طلب-تحریم انتخابات-مطالبه محوری-مقاومت مدنی) اگر در ظرف زمانی خود دیده شود و به صورت عقلانی نقد شود چراغ راه آینده خواهد بود. نابود کردن استراتژی های گذشته و یا بی اعتنایی به آن ها و رنگ و لعاب "نقد عقلانی" زدن به این "پشت پا زدن های آمیخته به احساسات مشتعل امروزمان" ما را به عقب خواهد راند. 
 
در این فضای خفقان آور و متعفن کنونی رئیس جمهوری هاشمی شاید تنها روزنه برای اندکی تنفس باشد و شاید بهترین خبر همین سال ها این باشد که او به قدرت بازگشته تا خامنه ای و سپاه را مهار کند. اما نخست باید استراتژی مناسب را هم برای پیروزی و هم برای شکست شناخت و برگزید. دوم این که باید به فکر احتمالات دیگر و پیامدهای آن و همچنین "شنبه بعد از انتخابات" هم بود. ما 4 سال پیش همه تخم مرغ هایمان را در سبد کروبی و موسوی گذاشتیم و تا امروز پشیمان نشده ایم. گرچه همیشه به امید زنده ایم، اما تجربه نشان داده (خصوصا انتخابات 88) باید به این هم اندیشید که اگر مخالفان و منتقدان این بازی را به هر صورت باختند چه پیامدهای ناگزیری در انتظار آن هاست و چطور می شود از هم اکنون طوری عمل کرد که آن پیامدها به بهترین شیوه قابل مدیریت کردن باشند.
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

No comments:

Post a Comment