Monday, May 13, 2013

کالبد شکافی جنبش دانشجویی؛ جواد علیخانی (بخش اول)

 برای شناخت دقیق هر پدیده اجتماعی،بازگشت به گذشته و مطالعه تاریخ آن پدیده و تحلیل چرایی و چگونگی وقوع آن می تواند مثمر ثمر بوده و زمینه را برای درک شایسته تری از آن سوژه برای ما فراهم کند. بخصوص اگر آن پدیده اجتماعی،جنبش دانشجویی باشد وضع اندکی دشوارتر می شود،چرا که ویژگی ماهوی جنبش دانشجویی"سیالیت"آن می باشد که تحلیل آن بر مبنای گذشته را به واقع سخت و دشوار می نماید.از آنجا که جنبش دانشجویی معلول شرایط بسته جامعه و سیاست های انقباضی حاکمیت موجود می باشد،همواره با موانع جدی در دستیابی به دموکراسی و آزادی مواجه بوده است،فلذا با توجه به این موانع  وشدت و حدت موانع پیش رو،این خرده جنبش اجتماعی استراتژی ها و تاکتیک های متفاوتی را در طول حیاتش اتخاذ کرده است.
 
ویژگی های جنبش دانشجویی بر اساس خط مشی کلی آن و خصلت ماهوی اش،این امتیاز را برای جنبش به ارمغان آورده است تا بتواند در جنبش های اجتماعی نقش پیشرو و نیرو محرکه را ایفا کند.از جمله مهمترین  ویژگی های جنبش دانشجویی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
1-آرمان خواهی و رادیکالیسم: از میان ویژگی های فراوان جنبش دانشجویی همچون جوانی،آگاهی و نوآوری،فراهم بودن زمینه ارتباط بیشتر با نیروهای سیاسی_اجتماعی،آرمان خواهی و تمایل به افکار رادیکال برجستگی بارز این جنبش می باشد که توجه روشنفکرانی همچون هربرت مارکوزه،یورگن هابرماس،فوکو،تئودور آدورنو و ژان پل سارتر را در دهه 1960 برای حل معضلات - زمانیکه با بی تفاوتی مردم  در برابررادیکالیسم روبرو بودند-به خود جلب کرده بود.
 
2-حفظ استقلال و تفکر انتقادی: جنبش دانشجویی مستقل فارغ از همه دسته بندی ها باید منافع جامعه را پیگیری کند و لازمه این امر این است که ابتدا بایستی خصایص یک جنبش اجتماعی پیشرو را داشته باشد که شامل:1.ایجاد فشار برای تغییرات2ایجاد بستر مناسب برای اعتراضات مدنی و بالا بردن سطح  آگاهی جمعی3رابط یا میانجی بودن روشنفکران جامعه با توده مردم
 
حال با توجه به ویژگی های ذکر شده  و نیز با توجه به این نکته که جامعه ما  هم اکنون  با مشکلات و معضلات عدیده ای همچون:اعتیاد،فقر،ناهنجا ریهای اجتماعی،بیکاری،فساد اجتماعی- اقتصادی،کودک آزاری،کار کودک،فروپاشی بنیان های اخلاق در جامعه و....روبرو است _که همه این معضلات و مصائب انباشت شده  در طول چند دهه گذشته محصول و دستاورد شوم استبداد و به حاشیه راندن نیروهای دلسوز و منتقد می باشد_نیازمند تغییر رویکرد روشنفکران و دانشجویان به این مسائل اجتماعی است. چرا که راقم این سطور معتقد است برای آنکه هر گونه نقد سیاسی و به چالش کشیدن حاکمیت برای پاسخگویی به مطالبات مردم بتواند فراگیر شود،بایستی زمینه اجتماعی و بستر فکری آن فراهم شود تا با نقد همه جانبه قدرت،بتوان حاکمیت را وادار به پاسخگویی و تن دادن به مطالبات دموکراتیک لایه های مختلف جامعه ایرانی کرد و از این منظر می توان اقدامات جنبش دانشجویی را در این مورد به رادیکالیسم اجتماعی  و پیوند با سایر خرده جنبش های تحول خواه سوق داد.چرا که تنها در این صورت است که جامعه حس می کند دانشگاه و دانشجو می تواند به عنوان دیده بان جامه باز عمل کند که نسبت به کوچکترین معضلات زندگی روزمره حساسیت نشان می دهد
 
حال با توجه به مقدمه کوتاه فوق و در نظر گرفتن مولفه های اصلی  هویت بخش جنبش دانشجویی،جنبش دانشجویی ایران را می توان از نظر دوره های تاریخی به دو بخش قبل و بعد از انقلاب 57 تفکیک کرده تا به درستی بتوانیم  موانع موجود در سر راه این جنبش را شناسایی و در راستای راهگشایی آن موانع اقدام کرده تا این خرده جنبش اجتماعی بتواند به مثابه نیرو محرکه جامعه عمل کرده و نیز همچون پتکی بر سر استبداد فرود آید و رهایی بخش جامعه از منجلاب تمامیت خواهی و پوپولیسم و ارتجاع  گردد.
 
1320-1313: جریان غالب در این مقطع از تاریخ جنبش دانشجویی،جریان غیر مذهبی دانشجویان می باشد.در سال 1316دانشجویان دانشکده حقوق نسبت به ریخت و پاش های مالی  برای آماده سازی دانشگاه در جریان بازدید ولیعهد اعتراض کرده و از حضور بر سر کلاس امتناع ورزیده و در همین سال است که 20 نفر از فارغ التحصیلان و دانشجویان بازداشت شده(برخی منابع از اعدام یک نفر نیز حکایت دارند)
 
1332-1320: در این مقطع اکثر جریانات دانشجویی شامل جریلنات مارکسیستی و ناسیونالیستی بودند که جریانات دانشجویی مارکسیستی عمدتا تابع حزب توده بوده که با شعار مبارزه با فاشیسم،امپریالیسم و همچنین مبارزه با فقر و بر پایی عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه پا به عرصه سیاسی کشور نهاده بود.آمار نشان دهنده آن است که در این برهه از تاریخ جنبش دانشجویی قریب به 4000 نفر دانشجو تحت تاثیر حزب توده بوده اند.جریانات ناسیونالیستی نیز حول محور مبارزه برای ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق سازمان یافته بودند که در نهایت منجر به تشکیل دانشجویان وابسته به جبهه ملی در دانشگاه انجامید
 
1341-1332: در این دهه نهضت ضد استعماری مردم ایران و دانشجویان با کودتای 28 مرداد توسط امریکا و انگلیس و نفوذ ی ها و چهره های وابسته و متنفذ ذر سطوح کلیدی،به شکست انجامید و پس از کودتا بود که نهضت مقاومت ملی تاسیس می شود و در تاریخ 16 مهر و 21 ابان 1332 تظاهرات گسترده ای از سوی دانشجویان برگزار شده و کمی بعد در آستانه ورود نیکسون(معاون رییس جمهور امریکا)،در تاریخ 14 و 15 آذر تظاهرات  و اعتراضات دانشجویی در سطح دانشگاه تهران آغاز می شود که  در نهایت در تاریخ 16 آذر منجر به  شهادت سه تن از دانشجویان دانشکده فنی به نام های مهدی شریعت رضوی،احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا می شود.در پی این حوادث بسیاری از دانشگاههای اروپا و امریکا با جنبش دانشجویی ایران ابراز همدردی کرده و پس از این سرکوب وحشیانه نظام حاکم بود که تا پایان دهه 30 جنبش دانشجویی دچار رخوت شده  و با تاسیس ساواک در سال 1335 نیز هرگونه فعالیت آزادیخواهانه ای سرکوب می شود
 
1357-1341: در این مقطع جنبش دانشجویی با قطع امید از رویکردهای سازشکارانه بعضی از احزاب وابسته و محدود شدن مجاری اعتراضات مدنی،به سوی رادیکالیزه شدن و تمایل به براندازی نظام حاکم پیش رفت و احساسات عدالت جویانه و ضد امپریالیستی  به تاسی از گفتمان غالب جهانی در بین دانشجویان تقویت می شود.آمار نشان می دهد که بیش از 45 درصد از چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق که در طول مبارزات  مسلحانه جان باختند،دانشجو بودند که همین آمار به خوبی نمایانگر رادیکال شدن جنبش دانشجویی بود.
 
جنبش دانشجویی پس از انقلاب 57:انقلاب 57 را می توان به نوعی حاصل ائتلاف دو حرکت،یکی در امتداد انقلاب مشروطه (چند لایه گاه با عقاید متضاد یکدیگر)و  دیگری حرکت اسلامی(گفتمان مشروعه خواه)،تحلیل کرد که عملا به اخراج گروه اول از صحنه قدرت منجر شد و گفتمان ایدئولوژیک اسلام سیاسی،گفتمان مسلط نظام سیاسی نوین شد که ضدیت با غرب و شرق،دموکراسی،تجدد و مدر نیته غربی و تمام مظاهر دنیای مدرن اعم از لیبرالیسم،سوسیالیسم ،کمونیسم ،اومانیسم و راسیونالیسم و....از شاخصه های بارز گفتمان موجود واپسگرا شد.
 
در تقسیم بندی های مختلف،دوران پس از انقلاب 57 به  5 دوره تقسیم شده است:
 
1368-1357: در این مقطع مشروعیت حکومت بر پایه چهره کاریزمای رهبری مذهبی  آیت الله خمینی استوار است که به طریقی التقاطی گفتمان سنت گرا و رادیکالیسم اسلامی را بازتولید می کند که بازخورد وخروجی این مقطع در عرصه سیاست داخلی،انقلاب فرهنگی و تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و تسویه حساب با جامعه دانشگاهی منتقدمی باشد.همسویی دفتر تحکیم وحدت با حاکمیت  از موارد قابل نقد حیات جنبش دانشجویی در این مقطع است.
 
1376-1368: با تغییر رهبری مذهبی سیاسی در این مقطع است که جنبش دانشجویی از حمایت صرف و بازوی دانشجویی بودن حاکمیت خارج شده و رویکردی حمایتی- انتقادی در مواجهه با قدرت اتخاذ می کند.نکته حائز اهمیت در این مقطع کمرنگ شدن مشارکت سیاسی است و به تعبیری جناح چپ حاکمیت نیز عملا از قدرت رانده شده تا انحصار طلبی محافظه کاران راست سنتی تازه به قدرت رسیده ادامه یابد.این تنگ شدن عرصه مشارکت سیاسی و مشکلات انباشت شده پس از جنگ اعم از بیکاری و تورم و تشدید حاشیه نشینی و فربه شدن طبقه  فرودست شهری غرق در مشکلات شهر نشینی،فرصتی را برای شکل گیری حوزه ای برای نقد عملکرد حکومت به ویژه در حوزه مشائل اقتصادی به صورت علنی و آشکار بوجود می آورد.همچنین انجمن های اسلامی نیز در این مقطع تحت تاثیر اندیشه های دکتر سروش و سایر روشنفکران دینی در محافل خصوصی تر و به  دور از فضای عمومی جامعه قرار می گیرند و پایه های گفتمان جدید که مبتنی بر سازگاری دین و دموکراسی  است،شکل می گیرد.
 
1380-1376: انباشت پایگاه های فکری عظیمی چون حلقه کیان و تاثیرش بر جوانان و بزرگان جناح چپ حاکمیت رانده شده از قدرت و فعالیت های آکادمیک روشنفکران و ائتلاف عظیم جناح چپ حاکمیت با شعار آزادی و دموکراسی و حمایت گروهها و جریانات سیاسی منتقد و نیز پشتیبانی گسترده مردم  خسته از استبداد منجر به وقوع دوم خرداد شد.البته جنبش دانشجویی ایران نیز یکی از عوامل موثر در بوجود آمدن این تحول بود که متاسفانه پس از مدتی وارد عرصه سیاست به مفهوم سیاستگذاری شده و وابستگی به قدرت پیدا می کند.اما در میانه راه بود که وقایع تلخ و سوال برانگیزی همچون قتل های زنجیره ای و در پی ان حادثه کوی دانشگاه تهران(18 تیر 78)رخ داده و به نوعی جنبش دانشجویی سرخورده از فعالیت سیاسی دچار رخوت شده و همچنین ناتوانی وزیر وقت علوم و رئیس جمهور اصلاحات و دیگر نهادهای اصلاح طلب در موجهه با هسته سخت قدرت برای  پیگیری مشکلات بوجود آمده و عدم معرفی آمران و عاملان حادثه 18 تیر به مراجع قضایی،و مضحک تر از آ ن دستگیری و روانه اوین کردن و محکومیت های طولانی دانشجویان،این احساس را در بین دانشجویان به وجود آورد که این  هسته سخت قدرت به هیچ عنوان حاضر به تن دادن به خواسته های قانونی و دموکراتیک  اصلاح طلبان و جامعه ایران نیست.
 
1384-1380: در این مقطع زمانی که منجر به چند پاره شدن دفتر تحکیم وحدت و انشقاق آن می شود،دانشجویان به طرح سوال ضرورت داشتن یا نداشتن شرکت در انتخابات مجلس هفتم و تاثیر گذاری در فرایند تقویت دموکراسی و آزادی های اجتماعی پرداخته و اینکه کارکرد جنبش دانشجویی بازوی احزاب بودن نخواهد بود و تز دوری از قدرت و دیده بانی جامعه مدنی محور کنشگری دانشجویان منتقد قرار گرفت.
 
پس از 1384: نبود اتاق فکر دموکراتیک (سانترالیسم دموکراتیک)برای رصد کردن جامعه و متعاقب آن تصمیمی واحد اتخاذ کردن برای اردوگاه اصلاحات  و نیز کج سلیقگی های موجود در جبهه اصلاحات  که منجر به  تعدد کاندیداهای  اصلاح طلبان شد،منجر به شکست سنگین از کاندیدای ناشناخته اردوگاه اصول گرایان  میشود.با روی کار آوردن دولت محمود احمدی نژاد و موضع گیری های جنجال برانگیز و عوام فریب وی،فصل نوینی از معادلات سیاسی و بین المللی در این مقطع رقم می خورد.بدون تردید دانشجویان  واساتید منتقد  در این مقطع زمانی هزینه های سنگینی را متحمل شده اند،از اخراج و منع تحصیل شدن دانشجویان و ستاره دار کردن دانشجویان تا اخراج  و بازنشستگی شبهه برانگیز اساتید دگر اندیش دانشگاهها.گرچه باید پذیرفت که هزینه فعالیت سیاسی در این مقطع بسیار بالا رفته است و هر روز شاهد بازداشت و اخراج و زندانی کردن جامعه دانشگاهی  منتقد هستیم،معهذا این روند صرفا یک پیام برای حاکمیت دارد:"اعتراض به وضع موجود".
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

No comments:

Post a Comment