هنگامی که آرش صادقی فعال دانشجویی ایرانی در نوامبر ۲۰۱۰ از زندان اوین در تهران به طور موقت آزاد شد، خودش هم پیشبینی می کرد که پس از قریب یکسال کتک خوردن وحشیانه و آزار در زندان، تنها برای مدت کوتاهی آسوده خواهد بود.
چند روز بعد دوباره ماموران امنیتی به خانه پدری وی یورش بردند، آنها مخفیانه و با زور وارد خانه شدند. مادر آرش که با دخترش تنها در خانه بود، دچار حمله قلبی شد اما در حالی که یک زن بی هوش روی زمین افتاده بود ، ماموران امنیتی به تفتیش منزل آنها را ادامه دادند. ماموران به دنبال آرش صادقی بودند که دست بر قضا آن شب را در خانه پدربزرگ خود سپری می کرد. وقتی ماموران رفتند، مادرش، فرحناز درگاهی به بیمارستان منتقل شد. او چند روز بعد درگذشت.
در همان زمان آرش صادقی در گفتوگویی با سایت خبری روز آنلاین خاطرنشان کرد: «پدرم، خواهرم و تمام اقوام و آشنایان من را به خاطر مرگ مادرم مقصر می دانند … خانه ما تبدیل به جهنم شده است .. پدرم به من می گوید تو مادرت را کشتی و تو را دیگر نمیخواهم در این خانه ببینم. من ترجیح می دهم به زندان برگردم». مدت کوتاهی پس از آن، صادقی دانشجوی ۲۶ ساله رشته فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی به زندان بازگردانده شد. از آن تاریخ تنها یک ماه را در بند عمومی بسر برد و ۱۱ ماه باقی را در سلول انفرادی بدون دسترسی به وکیل سپری کرده است.
پدر او، حسین صادقی در ارتش خدمت میکند و در یک خانه سازمانی که دولت به او داده، همراه خانوادهاش سکونت دارد. اگرچه در ابتدا پسرش را برای اتفاقاتی که برای خانواده افتاد، مقصر می دانست، اما او هم اکنون حتا او هم متجه بیعدالتیها شده و آماده است تا با گفتن حقیقت حتا شغلش را از دست بدهد. او آماده است تا برای نخستین بار حقیقت را بازگو کند حتا اگر دستگیر شود. پدر آرش از راه تلفن با گاردین گفتوگو میکند. او به ما گفت: «من پشیمانم از آنچه که در گذشته به او گفتم .. اما من نمیتوانم او را ببینم و این را شخصا به او بگویم. متاسفم». براساس گفته های صادقی پدر ، پسرش به تازگی در حمایت از حسین رونقی ملکی، دست به اعتصاب غذا زده است. حسین رونقی یک وبلاگنویس ۲۵ ساله اس که دوران محکومیت ۱۵ ساله خود را سپری می کند.
پدر آرش وضعیت او را توصیح میدهد؛ «آرش از حقوق اولیه و انسانی خود محروم است ، او در نه ماه گذشته هیچگونه دسترسی به وکیل نداشته و تنها توانسته پدربزرگش را دوبار ملاقات کند». حتا پدربزرگ آرش اخیرا به سبب صحبتهایی که درباره او انجام داد، دستگیر شد.
حالا صادقی پدر میگوید: «وضعیت سلامت آرش به حدی خطرناک شده بود که دوبار او را به بیمارستان منقل کردند. یکی از پرستاران توانست با ما تماس بگیرد و ما را در جریان وضعیت وخیم سلامت او قرار دهد .. او به ما گفت که یکی از گوشهای آرش در پی کتک ها به شدت آسیب دیده است». او ادامه میدهد: «هرماه وزارت اطلاعات مرا احضار می کند و تهدیدم می کنند در صورت افشاگری در مورد وضعیت پسرم مرا اخراج می کنند و از خانه ام بیرون می اندازند .. ولی من نمی ترسم .. آنها می خواهند ما را ساکت کنند».
آقای دیوک از سازمان عفو بین الملل می گوید: «داستان پدر آرش صادقی مساله ایست که چندین و چندبار بهویژه در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد اتفاق افتاده است. مرگ ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی در ماه گذشته در مجامع عمومی بازتاب گسترده ای داشته و و همین امر باعث ترغیب خیلی ها از جمله حسین صادقی به افشاگری شده است».
او گفت: «چیزی که بر ما روشن است به ویژه در مورد خاص خانواده ستار بهشتی وبلاگنویس، این است که بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیده اند که هیچ کس در ایران تمایل ندارد یا قادر نیست که به آنها کمک کند، در نتیجه با وجود همه فشارهایی که حکومت بر آنها تحمیل می کد، اعضای خانواده خودشان دست به افشاگری می زنند. اینها اعضای خانواده فعالین سرشناس نیستند بلکه خانواده های معمولی هستند که تنها خواستار عدالت و حفظ کرامت انسانی خود هستند. مقامهای دولتی شاید بخش بزرگی از ارتباطها و حلقههای حقوق بشری را در ایران را بیپروا سرکوب کرده باشند اما افشاگریهای شجاعانهای مانند افشاگری پدر آرش صادقی و تعداد بیشمار دیگری از مردم ایران، به ما خاطر نشان می سازد که رژیم نتوانسته عطش پیگیری عدالت و کرامت انسانی ایرانیان را فرو نشانند. آنها هرگز نمی توانند این خواستهها را پایمال کنند».
دیوک تایید کرد: «دستگاه ظالم قضایی جمهوری اسلامی چیزی شبیه سلاخ خانه است و مخمصه ای که آرش صادقی در آن گرفتار آمده نمونه ای از ظلم این دستگاه. او به سبب اتهامهای نامفهومی که به وی تفهیم شد، به بلاتکلیف نگهداری می شود و موردهای مشابه زیادی از این دست در سیستم قضایی ظالمانه ایران وجود دارد، چرا؟ چون اصول اولیه انسانی رعایت نمیشود و این اصول برای مدیریت این سیستم بیاهمیت است به همین دلیل شاهد مرگ افراد در زندانهای ایران هستیم، درست مانند پرونده ستار بهشتی».
بخشی از این رفتار ظالمانه را قبلترها آرش صادقی، در گفتوگو با روزآنلاین فاش کرده بود. او گفت: «من فشارهای زیادی را در دوران حبسم متحمل شدم. آنقدر سخت کتک خوردم که دوبار کتفم در رفت و دندانهایم شکست اما کتکخوردن، سیلی خوردن و لگد خوردن قابل تحمل بود، چیزی که طاقتم را طاق کرد وقتی بود که آنها موهای بدنم را کندند. وحشتناکترین کاری که آنها با من کردند این بود که موهای صورتم را ، دستها و سینه ام را کندند. به همین دلیل صورتم زخمی شد. آنها چشمانمان را می بستند و به شدت و پیدرپی به صورتم مشت و لگد می زند. در نتیجه این ضربهها چشمانم یکبار خونریزی کرد و من نمی توانستم برای مدت زیادی ببینم».
با وجود همهی این فشارها، آرش صادقی به تازگی از داخل زندان نامه ای را خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نوشت و تاکید کرد که «هرگز معذرتخواهی نخواهد کرد». او در نامه خود آورده است: «شما گفته بودید که من باید عفونامه بنویسم .. من هیچ کار اشتباهی انجام نداده ام که برای آن معذرت بخواهم یا در خواست بخشش کنم. این شما و دوستان و همکارانتان هستید که باید از مردم ایران به خاطر اشتباهها و جنایتهای خود در ۳۳ سال گذشته عذرخواهی کنید».
سحام نیوز
Monday, November 26, 2012
گزارش روزنامه گاردین از وضعیت آرش صادقی، دانشجوی زندانی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment