همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق بر باطل بود و تمام شدنی نیست جنگ ما جنگ فقر و غنا بود جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است در حالیکه صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان بخاطر تحلیلهای غلط این روزها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.
ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنانکه تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی ایران چیزی بدست نیاورده و یا ناموفق بوده است آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه اگر همه انبیاء و معصومین علیهم السلام در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند. و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند در حالیکه به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به موفقیت نائل شود ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم ما شعار آزادی و استقلال را بعمل خود زینت بخشیده ایم ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم البته معترفیم که در مسیر عمل موانع زیادی بوجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نمائیم ما چرا خودمان و ملت و مسؤولین کشورمان را دست کم بگریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم. من به طلاب عزیز هشدار می دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مآبها باشند از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و بظاهر عقلاء قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بی مورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن براحتی از میان نمی رود گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند در حالیکه در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.
امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادها فروان خود را به گروهها و لیبرالها می خوریم آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید چرا جنگ کردید چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری می کنید چرا شعار نه شرقی نه غربی داده اید چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چرای دیگر و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام به گونه ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمی دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره می برند من به آنهایی که دستشان به رادیو و تلویزیون و مطبوعات می رسد و چه بسا حرفهای دیگران را می زنند صریحا اعلام می کنم تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت بدست لیبرالها بیافتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم. «(۶)
محتوی این پیام برخورد تند با مواضع انتقادی آیت الله منتظری بود و شباهتهای زیادی بین این نامه و نامه موسوم به ۶/۱ وجود دارد. در واقع بنیاد برکناری آیت الله منتظری احساس خطر بنیانگزار جمهوری اسلامی از تغییر سیاستهای نظام و بازنگری در آنها در آینده بود. بنابراین دست بکار شد. البته از آنجاییکه این پیام یک متن مکتوب است و در ثانی نحوه نگارش آن نیز شباهت بالایی با سبک نگارش آیت الله خمینی ندارد، عدهای معتقد هستند که این نامه توسط سید احمد خمینی نوشته شده است. در آن ایام آیت الله خمینی مریض احوال بود. اما هنوز سند و مدرک قابل اعتنایی در تایید این ادعا وجود ندارد. همچنین در اواخر سا ل۱۳۶۷ آیت الله خمینی مواضع جنجالی فتوی قتل سلمان رشدی، دستور مجازات زنی که در مصاحب با رادیو گفته بود که حضرت زهرا الگوی وی برای زندگی در شرایط کنونی نیست را صادر کرده بود و این علائم نشان میدهد وی در شرایط عصبی و موضع ستیزه جویانه به سر میبرده است. سوابق قبلی هم نشان میدهد آیت الله خمینی در مجموع از عملکرد نظام راضی بوده و دیدگاه انتقادی را قبول نداشت بنابراین تا زمانی که مدارک معتبری بدست نیاید، تفاوت فاحش بین دیدگاه انتقادی آیت الله منتظری و دفاع مطلق گرایانه آیت الله خمینی را باید دلیل عزل اولین و آخرین قائم مقام رهبری در جمهوری اسلامی دانست.
آیت الله منتظری بلافاصله پیامی صادر کرد و از آیت الله خمینی به خاطر دمیدن روحی نو به حوزههای علمیه و روحانیت تشکر کرد. آیت الله منتظری در این پیام ضمن همراهی با مواضع آیت الله خمینی در خصوص محکوم کردن روحانیت غیر انقلابی کوشید حساسیتها را کم کند و نگذارد این پیام به معنای تقابل رهبری با وی تحلیل شود. او حتی از مواضع انتقادیاش عقب نشینی کرد. اما باز تاکید کرد که حفظ انقلاب در گرو حفظ نیروهای دلسوز و معتقد و دور نگاه داشتن افراد فرصت طلب است. او همچنین بر ضرورت استفاده از نیروهای متخصص باز تاکید نمود. اما این پیام علنی آیت الله منتظری کارساز نیفتاد. مخالفانش دست بکار شده بودند. سید احمد خمینی که از دیر باز مشکلات بسیار با آیت الله منتظری داشت فعال شده بود. وی از آیت الله منتظری در نیمه دوم سال ۱۳۶۷ خواسته بود طی نامهای به آیت الله خمینی خواستار بازنگری در قانون اساسی شود. اما آیت الله منتظری مخالفت میکند و طی نامهای به آیت الله خمینی در تاریخ ۲۰/۰۹/۱۳۶۷ دلایل مخالفتش را بیان میکند. این موضوع ظاهرا به محاق میرود تا اینکه آیت الله خمینی در اردیبهشت ۱۳۶۸ دستور تشکیل هیات بازنگری قانون اساسی را میدهد. شواهدی وجود دارد که سید احمدی خمینی و نیروهای همسویش در جناح چپ در اندیشه تصاحب رهبری آینده بودهاند. زهرا مصطفوی خواهر سید احمد خمینی بعدها طی مصاحبهای فاش نمود که سید احمد خمینی از سالها قبل برنامه برای رئیس جمهوری داشته است اما پدرش به وی اجازه نداده بود.
فرضیهای وجود دارد که جریان خط امام با هدایت سید احمدی خمینی پس از ناامیدی از همراهی آیت الله منتظری، پروژه حذف وی را کلید زدند و فکر میکردند میتوانند سید احمد خمینی را رهبر نمایند و یا دستکم وی رئیس جمهور خواهد شد. در واقع تغییر قانون اساسی مقدمه حذف آیت الله منتظری بود البته هنوز شواهد کافی برای اثبات این نظریه وجود ندارد ولی دلایل قابل اعتنایی موجود است. بعد از سخنان انتقادی آیت الله منتظری که مسیر متفاوتی را برای آینده جمهوری اسلامی ترسیم نمود، مخالفین فعال شدند. وزارت اطلاعات با محوریت ری شهری یک پای میدان بود. مرتب گزارشهایی بر علیه آیت الله منتظری به جماران ارسال میشد. مهدی کروبی، سید حمید روحانی و امامی جمارانی که روابط نزدیکی با سید احمد خمینی داشتند در ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ نامهای تند و توهین آمیز به صورت سر بسته آیت الله منتظری نوشتند که شباهتهای زیادی به رنج نامه سید احمد خمینی داشت لحن این نامه به نحوی بود که آشکار میساخت نویسندگان نامه را خطاب به کسی نوشتهاند که قرار نیست رهبر آینده باشد. همزمان روح الله حسینیان از مدیران وقت وزارت اطلاعات مقالهای در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر ساخت و دیدگاه انتقادی آیت الله منتظری را رد کرد. وی مدعی شد که اشتباهتر از همه اشتباهات امروز اینست که بحث بررسی اشتباه ما را به اشتباه بزرگ تری بکشاند. (۷)
بعد از پیام آیت الله خمینی، ائمه جمعه در نماز جمعهها به صورت هماهنگ برخورد انتقادی با عملکرد گذشته نظام را محکوم کردند. هر چقدر فضا به ماه اسفند نزدیکتر میشد، زمزمهها برای تغییر آیت الله منتظری نیز بیشتر به گوش میرسید. البته در ماه اسفند ملاقاتهای مسئولین با آیت الله منتظری برقرار بود و به عنوان مثال محسن رضائی فرمانده وقت سپاه با وی ملاقات کرد. آیت الله منتظری در خاطراتش مینویسد که در اواخر اسفند ماه متوجه میشود تلاشهایی برای برکناری وی در جریان است. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش میگوید دوم فروردین ۱۳۶۸ از جماران خبر میرسد که آیت الله خمینی در اندیشه برکناری آیت الله منتظری است و از سرا ن سه قوه نظر میخواهد. او میگوید همزمان خبر میرسید که حال امام ناخوش است و همچنین مدعی میشود سید علی خامنهای رئیس جمهور وقت دعوت وی برای حضور در تهران و بحث پیرامون عزل محتمل آیت الله منتظری را بیپاسخ میگذارد و در مشهد میماند. (۸)
آیت الله خمینی در روز دوم فرودین در پیامی که به مهاجرین جنگ تحمیلی داد. اینبار صریحتر از قبل آیت الله منتظری را خطاب قرار داد. فرازهایی از این پیام چنین است:
"غرب و شرق تصمیم گرفتهاند به هر وسیله ممکن اسلام را نابود کنند...
و اگر هیچ کدام از اینها نشد ایادى خود فروخته خود از منافقین و لیبرالها و بى دینها را که کشتن روحانیون و افراد بى گناه برایشان چون آب خوردن است در منازل و مراکز و ادارات نفوذ مىدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجه مى زنند. من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبه اى که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پرونده هاى همکارى آنان با آمریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ، کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مىکنند پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند... ". (۹) این نامه که لحن تند و گزندهای داشت و همچنین اشاراتی صریح به آیت الله منتظری داشت باعث شد که وی در تاریخ ۴ فروردین ۱۳۶۸ طی نامهای به آیت الله خمینی متذکر شود که نظر وی را بر خود مقدم میداند. متن کامل پاسخ وی بشرح زیر است:
"محضر مبارک آیه الله العظمى امام خمینى مدظله العالى
پس از سلام و تحیت و تبریک به مناسبت ایام نوروز و ولادت با سعادت حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، در رابطه با پیام اخیر حضرتعالى لازم دیدم به عرض برسانم:
1- اينجانب تا حال خود و بيت خود را شعبه اى از بيت حضرتعالى مىدانسته ام و مراجعات گوناگون مردم در مسائل شرعيه و مسائل اجتماعى و درد دلهاى مسئولين ارگانها و مشكلات ذوى الحاجات كه دستشان به حضرتعالى كمتر مىرسد را به عنوان حضرتعالى پاسخ مىداده ام، و در حد توان و قدرت سعى من و بيت من بر راضى نمودن افراد و توجيه آنان و كم كردن توقعاتشان از حضرتعالى بوده است. در مقايسه با وضعيت حاكم بر بعضى از بيوت و بر بسيارى از محافل حوزوى تنها بيت اينجانب است كه از انقلاب و نظام و مقام معظم رهبرى دفاع مىكند و ملجاى براى قشر وسيع طلاب جوان انقلابى و زجر كشيده مىباشد.
2- در مورد منابع اطلاعاتى اينجانب نيز به عرض مىرسانم : يكى از مهمترين منابع، بسيارى از مسئولين ارگانهاى انقلابى و دولتى است كه دائما مشكلات ارگانهاى خود و راه حلها را مستقيما با من مطرح مىكنند و براى حل آنها از من استمداد مىجويند، و ديگرى بولتنهاى محرمانه كشور است از قبيل بولتن مجلس، سپاه، وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد، وزارت خارجه، تلكسها و غير ذلك كه حاوى اخبار و گزارشها و تحليلهاى مختلفى مىباشند، و بعلاوه مراجعات متفرقه مردم و ائمه جمعه و ساير شخصيتهاى روحانى مورد مراجعه مردم اند كه در اكثر ايام هفته هر روز حدود دو ساعت با آنان ملاقات و گفتگوى بدون حاجب و مانع دارم، و بديهى است كه وقتى يك سرى مشكلات و نارسائيها و يا احيانا خلاف كاريها از منابع ذكر شده را هر روز انسان مطلع مىشود تحت تاثير قرار مىگيرد و قهرا احساس تكليف مىكند. البته ممكن است بعضى از افراد ناراضى بازداشتى يا آزاد به دلائل و انگيزه هاى سياسى و غيره كه قطعا از حضرتعالى پوشيده نيست اظهاراتى نموده باشند كه لازم است انگيزه ها و شرائط آنان بررسى شود و قهرا قابل اعتماد و استناد نخواهد بود.
3- اينجانب تا حال معتقد بوده ام كه تذكرات و انتقادات من نه فقط موجب تضعيف نظام نمى شود بلكه از اين نظر كه اكثريت مردم را اميدوار ساخته و مسئولين را نيز درصدد رفع نواقص و توجه بيشتر به مسائل مىسازد، موجب تقويت انقلاب و نظام هم مىباشد. مع ذلك اگر حضرتعالى تشخيص مىدهيد كه اين شيوه به مصلحت نيست و موجب تضعيف نظام و انقلاب مىباشد اينجانب شرعا نظر حضرتعالى را بر نظر خود مقدم مىدانم و هيچ گاه غير از خير اسلام و انقلاب را در نظر نداشته ام".(10)
در روز ۵ فروردین ۱۳۶۸ بخش فارسی رادیو بیبی سی نامه اعتراضی آیت الله منتظری به آیت الله خمینی در خصوص اعدامهای گسترده و فلهای ۱۳۶۷ را که محرمانه بود پخش کرد. در تاریخ ۶ فروردین نامه عزل آیت الله منتظری به قم ارسال شد. این نامه تند و توهین آمیز بود. خاطرات افراد حاکی است با مخالفت هیات رئیسه وقت مجلس خبرگان، گریه هاشمی رفسنجانی و... آیت الله خمینی منصرف میشود و بعد از رویت نامه مورخ ۷ فروردین ۱۳۶۸ که آیت الله منتظری آمادگی خود را برای کناره گیری اعلام میکند، نامه محترمانهتر ۸ فروردین را خطاب به وی مینویسد که این نامه به صورت علنی منتشر شد. البته مفاد و نتیجه هر دو نامه یکی است و بر عدم شایستگی آیت الله منتظری برای رهبری و مشکل دار بودن بیت وی تاکید دارند. منتها لحن دو نامه متفاوت است. برخی از فعالان جناح چپ معتقدند که سید احمد خمینی و نزدیکانش چون محمد علی انصاری، عبدالله نوری، شیخ حسن ابراهیمی، محمد موسوی خوئینیها، مجید انصاری و... میخواستند پا در میانی کنند و به نوعی آتش خشم آیت الله خمینی را با استعفا و گرفتن توبه نامه از آیت الله منتظری فرو بنشانند. اما خود آیت الله منتظری و نزدیکانش نظر دیگری دارند. آنها میپندارند این افراد با گرفتن توبه نامه توطئهای را میخواستند تدارک ببینند تا به اتهام حضور سازمان مجاهدین خلق در بیت آیت الله منتظری، ایشان را محاکمه و مجازات کنند.
البته آیت الله منتظری و نزدیکانش به بیبی سی هم مظنون هستند و دست خارجی را نیز در قضایا میبینند. اگرچه اقدام بیبی سی در انتشار یک نامه بعد از ۶ ماه عجیب است اما همانطور گه گفته شد تصمبم به برکناری آیت الله منتظری در روزهای اول سال و پیش از پخش نامه فوق گرفته شده بود. از این مسئله به عنوان بهانه استفاده شد. در اصل شروع برکناری آیت الله منتظری، پیام آیت الله خمینی به مهاجرین جنگ تحمیلی بود که مواضع انتقادی آیت الله منتظری را آماج حمله شدید قرار داد. آیت الله منتظری همچنین مدعی بودند که نامه مورخ ۴ فروردین ایشان به اطلاع آیت الله خمینی نرسیده بود و سید احمد خمینی جلوی این کار را گرفته بود. بدینترتیب پرونده قائم مقامی آیت الله منتظری بسته شد. در این مطلب کوشش شد تا مستندات و شواهدی اقامه گردد که عزل آیت الله منتظری ناشی از ماجرای مهدی هاشمی و اعتراض به اعدامها نبود. این مسائل روابط را تیره ساختند و مسیر عزل را مساعد نمودند ولی منجر به عزل نشدند. موضعگیری صریح انتقادی آیت الله منتظری نسبت به سیاستهای گذشته نظام و ضرورت در انداختن راهی جدید، آیت الله خمینی را به سمت کنار زدن وی سوق داد. البته میتوان تصور کرد که با توجه به وخامت حال آیت الله خمینی ممکن بود حتی اگر این سخنرانی هم نشده بود، وی پیش از مرگش آیت الله منتظری را خلع میکرد. اما این ادعا فقط در حد اگر و اماها تاریخی است.
آیت الله خمینی از ابتدا نظر مثبتی به قائم مقامی آیت الله منتظری نداشت. اما مخالفتی هم نکرد. محمدی گیلانی مدعی است آیت الله خمینی به وی گفته است تا به هاشمی رفسنجانی خبر دهد که بحث انتخاب آیت الله منتظری را دنبال نکنند. اما هاشمی میگوید بعد از شنیدن خبر دیگر دیر شده بود و اعضاء مجلس خبرگان به تهران فراخوانده شده بودند اما وی با آیت الله خمینی تماس میگیرد ولی او میگوید موضوع منتفی است و تصمیم خود را عملی نمائید. آیت الله خمینی اساسا با انتخاب جانشین در زمان حیات خودش موافق نبود. کما اینکه بعد از عزل آیت الله منتظری و علی رغم وخامت حالش باز در روزهای آخر عمر خود نه اشارهای به ضرورت تعیین جانشین کرد و نه از مجلس خبرگان خواست در این خصوص تصمیم بگیرند. به نظر میرسد وی نگران آینده نبود. فقط وقتی نگاه تجدید نظر طلبانه در آیت الله منتظری پر رنگ شد، او احساس خطر کرد. اما در میان دیگر رجال نظام چنین گرایشی وجود نداشت. البته در تصمیم آیت الله منتظری، سید احمد خمینی و متحدینش و وزارت اطلاعات نقش مهمی داشتند.
آیت الله منتظری در فرصتی که قرار بود قائم مقامی ایشان مورد بررسی قرار گیرد، به مجلس خبرگان نامه نوشت و مخالفت خود ر ا با انتخابش اعلام کرد. همچنین پس از بروز رابطه انتقادی با آیت الله خمینی بارها در مکتوباتش اشاره کرد که علاقهای برای ماندن در نقش قائم مقامی ندارد. بالاخره فرجام کار چنین شد که او بر منصبی که بدان علاقه نداشت، قرار نگرفت. از این لحاظ خرسند بود. اما کشور و جامعه ضرر کرد. اگر چه ولایت فقیه مشکل ساختاری دارد و اساس آن با مردم سالاری و توسعه کشور در تعارض است اما باز هر طور به ماجرا نگاه کنیم، ولایت فقیهی آیت الله منتظری به مراتب کشور را در وضعیت مناسب تری قرار میداد. او در سال ۱۳۶۷ صدای اصلاح و تغییر را بلند کرد امری که قریب به یک دهه بعد به جنبش اجتماعی پر رنگی تبدیل شد و جنبش اصلاحی دوم خرداد را خلق نمود. آیت الله منتظری یک دهه پیش ضرورت این کار را درک کرده بود. بنابراین رهبری او شروع اصلاحات در نظام سیاسی را یک دهه جلو تر می انداخت با این تفاوت که این بار رهبری نظام مدافع اصلاحات بود نه اینکه در برابر آن بایستد. در ان صورت جنبش اصلاحی می توانست به موفقیت دست یابد و با پشتوانه حمایت رهبری بر موانع غلبه نماید.
منابع :
۱- جرائد مورخ ۲۰/۰۱/۱۳۶۸؛ رنجنامه سید احمد خمینی
۲- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۰۵/۱۱/۱۳۶۷ ص ۱۲
۳- کتاب روایتها و قضاوتها، فصل سوم
۴- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۹/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲
۵- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۴/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲
۶- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۶/۱۲/۱۳۶۷
۷- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۲۹/۱۱/۱۳۶۷، ص ۱۲
8- کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸
9- لینک
10- ر.ک 3
روزآنلاین
Wednesday, April 24, 2013
عزل ولی فقیه اصلاح طلب (بخش دوم)؛ علی افشاری
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment