Sunday, December 30, 2012

٣٠٠ استاد سالانه خانه‌ نشین می‌شوند

بازنشستگی استادان دانشگاه‎ها در سال‌های اخیر به سریالی در نظام آموزش عالی کشور تبدیل شده است؛ استادانی که به تعدادی از آن‌ها گفته شده «یا تقاضای بازنشستگی کنید یا اخراجتان می‌کنیم.» حالا سرپرست مرکز نظارت و ارزیابی وزارت علوم می‌گوید به جای همه استادان بازنشسته‌شده استاد جدید استخدام می‌کنیم و 40‌هزار دانشجوی دکترا در نوبت استخدام هستند.
 
رضا عامری، دیروز در جمع خبرنگاران تعداد استادان بازنشسته را به نسبت استادانی که در دانشگاه‌ها جذب می‌شوند، بسیار ناچیز دانست و جزییات تغییر آیین‌نامه بازنشستگی اعضای هیات علمی را تشریح کرد. به گفته او در هر سال 300 عضو هیات علمی در کشور بازنشسته می‌شود. براساس آیین‌نامه جدید، شرط بازنشستگی مربی آموزش‌یار، مربی و استادیار، 65سال سن یا 30سال سابقه خدمت است که با این حال برای عضو هیات علمی با درجه استادیار پیش‌بینی شده است که اگر بتواند در چهار سال آخر منتهی به خدمت، 80 تا 85‌درصد امتیاز ارتقا به مرحله دانشیاری را کسب کند، می‌تواند دو تا سه سال دیگر خدمت کند. 
 
همچنین برای عضو هیات علمی با مرتبه دانشیار، شرط بازنشستگی 67سال سن تعیین و در تغییرات جدید پیش‌بینی‌شده که اگر در پنج سال قبل از 67سالگی، 75‌درصد امتیاز استادی را کسب کند، می‌تواند تا 70سالگی به خدمت خود ادامه دهد. عامری همچنین با اشاره به شرط سن 70سالگی برای بازنشستگی اعضای هیات علمی با درجه استادی نیز گفت: در این زمینه نیز اساتیدی که استاد نمونه کشوری شوند، سه سال به سقف بازنشستگی آن‌ها اضافه خواهد شد. همچنین درصورتی که دانشگاه پس از 70سالگی نیاز به خدمات استاد داشته باشد، می‌تواند مستقیما تا شش سال دیگر خدمت فرد را تمدید کند. بخشی از سخنان سرپرست مرکز نظارت و ارزیابی روز گذشته در پاسخ به انتقاداتی مطرح شد که به دلیل بازنشستگی اجباری تعدادی از استادان متوجه وزارت علوم و نیز دولت احمدی‌نژاد است. استادانی که اعلام کرده‌اند با اجبار بازنشسته یا از کار دانشگاهی برکنار شده‌اند. عامری در وزارت علوم در پاسخ به کسانی که عملکرد وزارت علوم را در بازنشسته کردن استادان دانشگاه‌ها مورد انتقاد قرار می‌دهند، گفت: «در همه نظام‌های آکادمیک بحث بازنشستگی مطرح است، به‌ویژه در کشور ما با توجه به توسعه تحصیلات تکمیلی، باید زمینه جذب را برای دانشجویان فارغ‌التحصیل فراهم کنیم. الان 40‌هزار دانشجوی دکترا داریم که بحث استخدام آن‌ها جدی است.» سرپرست مرکز نظارت و ارزیابی با این سخنان در واقع توپ را به زمین جوان‌ترها می‌اندازد آن‌طور که گویا افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان دکترا در رشته‌های مختلف دلیل بازنشستگی استادان باتجربه است. 
 
یا بازنشستگی، یا اخراج یا تعلیق
 
سعید معیدفر، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران که در همین سال‌های اخیر بازنشسته شده است، به بهار گفت: «در یک دهه گذشته استادانی که در دانشگاه‎‌ها بازنشسته می‌شدند عموما افرادی بوده‌اند که میزان سنوات بازنشستگی و کاریشان بالا بود. برای مثال حدود 35سال سابقه یا بالای 70سال سن داشتند اما به تدریج هرچه جلوتر آمدیم این روند بازنشستگی دیگر صرفا براساس سنوات کاری نیست بلکه عمدتا به دلیل عدم تناسب رویکردها و شاید دیدگاه‌های اعضای هیات علمی با منویات وزارت علوم بوده است.»
 
او با بیان این‌که وزارت علوم در بازنشسته کردن استادان کاملا گزینشی رفتار کرده است، گفت: « افرادی را داشتیم برای مثال در دانشگاه علامه حتی 30سال خدمت را هم تکمیل نکرده بودند اما از وزارت علوم به آن‌ها گفتند که خودتان تقاضای بازنشستگی کنید. در دانشگاه تهران هم به همین شکل یا اشکالی دیگر مثل گوشزد کردن و غیرمستقیم خبر دادن استادان را تحت فشار قرار دادند که تقاضای بازنشستگی کنند.»او ادامه داد: «به برخی از استادان هم گفتند اگر درخواست بازنشستگی نکنید، اخراج می‌شوید. البته با روش‌های دیگری هم استادان را تحت فشار گذاشتند، برای مثال در دانشگاه تربیت مدرس افراد را معلق کردند به این ترتیب که به آن‌ها کلاس ندادند و حتی به گروهی اجازه ورود به دانشگاه را هم نمی‌دهند یعنی از در ورودی دانشگاه جلوی آن‌ها را می‌گیرند، این شیوه‌های به شدت تحقیرآمیز، غیرانسانی و غیراخلاقی است آن هم با استادانی که سرمایه‌های کشور هستند.»
 
دکتر خلیل میرزایی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی آزاد رودهن، روند بازنشستگی گروهی از استادان دانشگاه‌ها را تحت‌تاثیر برخوردهای ایدئولوژیک دانست و به بهار گفت: «وزارت علوم بحث کمیت را مطرح می‌کند این‌که 40‌هزار نفر متقاضی دکترا هستند یک بحث است اما از نظر کیفی چطور؟ آیا می‌توان با گفتن این‌که استادان جوان را جایگزین استادان باسابقه می‌کنیم بحث بازنشستگی استادان را تمام شده دانست؟ در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان مخصوصا در زمینه بازنشستگی دانشگاه را از سایر حوزه‌ها منفک می‌کنند، با این رویکرد که استادان حتی وقتی سنشان بالا می‌رود همچنان باروری لازم و زایش دارند و از آن‌ها سود می‌برند اما در ایران این‌طور نیست و ملاک مشخصی برای بازنشستگی استادان وجود ندارد.»او با بیان این‌که وزارت علوم ملاک‌هایش برای بازنشستگی استادان نامشخص است، افزود: «اگر قانون و آیین‌نامه دارند چرا در مورد همه استادانی که این شرایط را دارند اجرا نمی‌شود و فقط در مورد برخی اجرا می‌شود؟ بسیاری از استادان این سن را رد کردند و هنوز در حال فعالیت هستند، پس در وزارت علوم یک سری تمایزها و تبعیض‌ها وجود دارد و افرادی که شرایط ایدئولوژیکی خاصی دارند یا باید بمانند یا نباید بمانند.»
 
احمد ساعی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران که سال 85 در دوره ریاست عمید زنجانی به همراه هشت نفر از استادان دیگر یک شبه حکم بازنشستگی خود را دریافت کرد، درباره روند بازنشستگی خود به بهار گفت: «یک روز نامه‌ای در صندوق ‌پستی انداختند با این مضمون که از فلان تاریخ شما بازنشسته هستید. فردا صحن دانشکده پر شده بود و دانشجویان به این شیوه بازنشسته کردن استادان اعتراض داشتند چراکه بعضی‌ها هنوز به سن بازنشستگی نرسیده، بازنشسته شده‌اند. آقای درودیان را هم بدون اطلاع بازنشسته کردند به هر حال بنا داشتند تعدادی از استادان را کنار بگذارد و این کار را هم کردند. در آن زمان ما بسیار احساس تنهایی می‌کردیم چون به هر قیمتی حاضر به کنار گذاشتن ما بودند و ما هم چاره‌ای نداشتیم و شرایط جوری بود که نشد کاری کنیم.»
 
دیروز اما عامری در نشست مطبوعاتی‌اش و در جمع خبرنگاران اعلام کرد که اگر فردی فکر می‌کند که برخلاف آیین‌نامه بازنشسته شده است، می‌تواند اعتراض کند و در صورتی که اعتراض او وارد باشد، حکمش لغو خواهد شد. 
 
اما چنان‌که معیدفر، استاد بازنشسته دانشگاه تهران به بهار می‌گوید، با این‌که امکان شکایت برای استادان وجود دارد حتی در مراجعی غیر از وزارت علوم مانند دیوان عدالت اداری، اما اغلب برخورد‌ها با استادان چنان تحقیر‌آمیز است که آن‌ها اعتراضی نمی‌کنند و مثل یک فرد مظلوم این شرایط را می‌پذیرند. 
 
استادان جدید چگونه گزینش می‌شوند
 
یکی از استادان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه مشروط به این‌که نامی از او در روزنامه برده نشود، به بهار گفت: «دو سال است که دانشکده هیچ نظارتی بر نحوه گزینش و استخدام استادان جدید ندارد در واقع گروه‌ها کاملا در جریان گزینش و انتخاب استادان جدید بی‌اثر شدند و هیچ نظری از ما خواسته نمی‌شود.» 
 
او که خودش در فهرست استادانی است که به او گفته شده تقاضای بازنشستگی کند، گفت: «من هنوز برای بازنشستگی اقدام نکرده‌ام، منتظرم تا ببینم چه می‌کنند اما گفته‌ام که خودم تقاضا نمی‌کنم، خواستید اخراجم کنید.» 
 
معیدفر هم تاکید می‌کند که روند جذب استادان جدید در دانشگاه‌ها کاملا گزینشی است. او می‌افزاید: «انتخاب و جذب استادان از گروه‌ها گرفته شده است و حتی افرادی را که برخی هنوز مدرک دکترا نگرفته‌اند را هم جذب می‌کنند در حالی که افراد بسیار شایسته‌تر داریم که سال‌ها است تحصیل‌شان تمام شده اما به دلیل همین گزینش‌هایی که معیارهایی نامشخص هم دارد جذب نشده‌اند.» این استاد سابق دانشگاه تهران ادامه داد: «این وضعیت به شدت موجب نارضایتی دانشجویان شده است و آن‌ها به اشکال مختلفی که قادر باشند ابراز نارضایتی می‌کنند اما دانشجویان الان با کمیته‌های انضباطی طرف هستند و می‌دانیم چطور با این‌ها برخورد می‌کنند، با کمترین اعتراضی از ادامه تحصیل باز داشته می‌شوند و ستاره‌دار می‌شوند و حتی اگر در آینده فرصت کاری در انتظارشان باشد از آن‌ها گرفته می‌شود. شرایط در دانشگاه به شدت غیرعادلانه است و نشاط از دانشجویان گرفته شده است.» 
 
موضوع بازنشستگی استادان دانشگاه‌های کشور از تیرماه سال 85 که اولین بازنشستگی‌ها در دانشکده حقوق دانشگاه تهران رخ داد آغاز شد و سپس به دانشکده ادبیات این دانشگاه نیز رسید و بعدها دامنه‌اش تا دانشگاه علامه طباطبایی نیز گسترش یافت. این موج با خبر بازنشستگی حسین بشیریه، پدر جامعه‌شناسی سیاسی ایران و دکتر میرجلال‌الدین کزازی، فضای آکادمیک ایران را تحت‌تاثیر قرار داد. پیش از آن‌ها نیز استاد حقوق مدنی، دکتر رضا رییس طوسی، استاد اقتصاد سیاسی نفت و دکتر احمد ساعی، استاد مسائل جهان سوم مشمول حکم بازنشستگی شده بودند. 
 
شیده لالمی؛ روزنامه بهار
 
 
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

اسامی ٩ گرایش جدید رشته روانشناسی اعلام شد

رئیس کارگروه روانشناسی با تاکید بر حذف گرایش های روانشناسی در مقطع کارشناسی، اسامی ٩ گرایش جدید این رشته در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را اعلام کرد.

 
علی فتحی آشتیانی در گفتگو با خبرگزاری مهر گفت که گرایش های  روانشناسی اجتماعی، روانشناسی مثبت، روانشناسی ورزشی، روانشناسی رشد، روانشناسی خانواده، روانشناسی دین، روانشناسی سلامت، روانشناسی شناختی و روانشناسی مشاوره برای اولین بار راه اندازی شده اند .
 
فتحی آشتیانی گفته است  که حذف گرایش روانشناسی در مقطع کارشاسی پس از بررسی روانشناسی در جهان از جمله دانشگاه‌های امریکا، اروپا، آسیای شرقی، کشورهای اسلامی انجام گرفت چرا که در بررسی ‌ها مشخص شد رشته روانشناسی در اکثر کشورها بدون گرایش است.
 
رئیس گارگروه روانشناسی در ادامه افزود: روانشناسی و مشاوره از گذشته گرایش‌هایی داشتند که می توان به روانشناسی بالینی، روانشناسی بالینی کودک و نوجوان، روانشناسی تربیتی، روانشناسی صنعتی - سازمانی، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی شخصیت، خانواده درمانی و روان سنجی، مشاوره خانواده، مشاوره تحصیلی، مشاوره شغلی، مشاوره توانبخشی، اشاره کرد که تمام این گرایش ها براساس شاخص‌های ارزشمداری، بومی سازی، غنی سازی و به روز رسانی برای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری بازنگری می شود
 
چندی پیش حجت الاسلام علی معصومی، رئیس کارگروه سند راهبردی برنامه‌ریزی و گسترش علوم حوزوی- دانشگاهی اعلام کرده بود که در بازنگری های این گروه مشخص شده است رشته‌های علوم سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی بیشترین مغایرت را با معارف اسلامی دارند و از ضرورت بازنگری دروس در این رشته ها سخن گفته بود.
 
در شهریور ماه سال ٨٨ در پی انتقاد علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی از تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاه های ایران، شورای عالی انقلاب فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را مسئول بازنگری در رشته های علوم انسانی کرد.
 
 
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

بی‌خبری از وضعیت احمد شجاعی، یکی از افشاگران نوار شکنجه همسر سعید امامی

  احمد شجاعی از حامیان جنبش سبز و یکی از افشاگران نوار شکنجه همسر سعید امامی، بیش از صد و پنجاه روز است که در بند امنیتی 209 زندان اوین در بازداشت بسر می برد. سعید امامی یکی از متهمان اصلی پرونده قتل های زنجیره ای است که اعلام شد در زندان خودکشی کرده است.  
 
بر اساس اخبار رسیده به جرس، با وجود اتمام بازجویی ها از احمد شجاعی، این زندانی سیاسی و مدافع جنبش سبز همچنان در بند امنیتی 209 زندان اوین نگهداری می شود و مأموران وزارت اطلاعات مانع از آزادی یا انتقال احمد شجاعی به بند عمومی شده اند.
 
آقای شجاعی که از مقلدان مرحوم آیت الله منتظری است، اوائل ماه رمضان و در پی حوادث پس از انتخابات سال 1388 بازداشت و به سلول های انفرادی بند امنیتی 209 زندان اوین منتقل شد.
 
احمد شجاعی در سال 1368 و زمانی که از کارمندان وزارت اطلاعات بود، به دنبال برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری، واکنش هایی از خود نشان داد که در نتیجه آن، با وجود اعتبار و جایگاهی که در این وزارتخانه داشت از آن اخراج شد؛ اخراجی که با آزار او همراه شد. احمد شجاعی بر اساس باورها و آرمان هایی که داشت در قضیه معروف به اعتراف گیری از همسر سعید امامی و شکنجه های وی، نوار مربوط به این شکنجه ها را برای آیت الله منتظری و برخی دیگر از مراجع دیگر فرستاد. در پی ارسال این نوار برای برخی از مراجع، احمد شجاعی، سعید منتظری- فرزند آیت الله منتظری- و تعدادی دیگر به جرم انتشار این نوار دستگیر شدند و مدت ها در انفرادی و تحت فشار بودند.
 
یکی از نزدیکان احمد شجاعی در خصوص دلیل ارسال نوار شکنجه همسر سعید امامی از سوی احمد شجاعی و دیگران به برخی مراجع به "جرس" گفت: "قصد آقای شجاعی از ارائه این نوار به مراجع این بود تا آنان را از فجایعی که در بازداشتگاه ها می گذرد، آگاه کند و به این ترتیب جلوی چنین رویه های غیر انسانی را که در منحط ترین دستگاه ها امکان وقوع داشت را بگیرد."
 
این فرد نزدیک به احمد شجاعی در ادامه با تأکید بر این نکته که آقای شجاعی هیچ جرمی مرتکب نشده است و در همه این سال ها به خدمات خود در زمینه های تولیدی و خدمات اجتماعی مشغول بوده است، گفت: "عاملان این بازداشت ها بدانند که صبر دیگران هم حدی دارد." او در پایان گفت که راز بگفتیم و سر به مهر گفتیم تا به هوش آیند آنانکه می باید. 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

پیکر پدر زهرا رهنورد در غیاب فرزندش دفن شد

 مراسم تدفین پیکر مرحوم صادق کاظمی، پدر زهرا رهنورد صبح روز یکشنبه بدون حضور زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در بهشت زهرای تهران برگزار شد.  
 
به گزارش جرس، این در حالی است که مأموران امنیتی مانع از تشییع پیکر مرحوم کاظمی در کوچه و محل زندگی او شدند و جنازه را سریع به بهشت زهرا منتقل کردند.
 
اقوام و خانواده مرحوم صادق کاظمی صبح روز یکشنبه که برای تشییع پیکر عضو خانواده خود، حاضر شده بودند با جمع زیادی از مأموران انتظامی و امنیتی در محل خانه و بهشت زهرا مواجه شدند.
 
همچنین بر اساس گزارش سایت کلمه، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد شب گذشته برای مدت کوتاهی به منزل مادر زهرارهنورد منتقل شدند.
 
این دیدار توسط مأموران امنیتی بگونه ای تنظیم شده بود تا اقوام خانم رهنورد منزل را ترک کرده باشند. بنابراین حتی دختران میرحسین موسوی نیز در خانه حضور نداشتند.
 
پدر میرحسین موسوی نیز در ماه های اولیه حصر خانگی زهرا رهنورد و میر حسین موسوی درگذشت و در آن زمان نیز این دو منتقد حاکمیت همچون امروز نتوانستند در مراسم تدفین حاضر شوند.

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

کشته شدن ۱۹ زائر شیعه «راهی ایران» در حمله انتحاری پاکستان

 شاهدان عینی و مقام های پاکستانی می گویند که یک روز یکشنبه، دهم دی ماه، یک بمب‌گذار انتحاری در ایالت بلوچستان پاکستان باعث کشته شدن ۱۹ زائر شیعه شد که با اتوبوس راهی ایران بودند.
 
«طُفیل احمد»، از مقام‌های سیاسی منطقه بلوچستان پاکستان، به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که در اثر این حمله ۲۵ تن دیگر نیز زخمی شده‌اند که حال بسیاری از آنها وخیم گزارش می‌شود.
 
بنا بر گزارش‌ها، فرد حمله‌کننده با خودرویی حامل مواد منفجره به سوی اتوبوس زائران که در شهرستان مَستونگ، نزدیک به مرز افغانستان، در حرکت بود رفته و با تصادم این خودرو به اتوبوس باعث انفجار آن شده‌است.
 
شاهدان عینی به شبکه تلویزیونی «جیو» پاکستان گفتند: بر اثر این انفجار، اتوبوسی که حامل بیش از ۴۰ زائر به سوی ایران بوده شدیداً خسارت دیده و اتوبوس دومی نیز که در نزدیکی آن حرکت می‌کرده آسیب دیده است.
 
هنوز فرد یا گروهی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفته است اما مناطق عشایری پاکستان در جنوب شرق و شمال غرب این کشور با حملات مکرر گروه‌های اسلام‌گرا به‌ویژه گروه طالبان مواجه بوده‌است.
 
به نوشته آسوشیتدپرس روز یک‌شنبه هم‌چنین اجساد ۲۱ مامور پلیس قبیله‌ای در منطقه شمال غرب پاکستان پیدا شد که به گفته مقامات دولتی به دست طالبان کشته شده‌اند.
 
شیعیان در حدود ۱۵ درصد از جمعیت ۱۹۰ میلیون نفری پاکستان را تشکیل می‌دهند. بزرگ‌ترین تجمع اصلی شیعیان این کشور در ایالت بلوچستان است که بیشتر آنها از قوم هزاره و فارسی‌زبان‌اند.
 
افراط‌گرایی سنی علیه شیعیان پاکستان در بیش از دو دهه گذشته جریان داشته‌است اما حملات علیه این اقلیت در سال‌های اخیر با اقدامات گروهی تندرو به نام «لشکرِ جَنگْوی» که از «سپاه صحابه» جدا شده و وابسته به طالبان پاکستان است افزایش یافته است.
 
به گفته سازمان دیده بان حقوق بشر، طی سال جاری بیش از ۳۰۰ شیعه پاکستانی بر اثر حملات گروه‌های تندرو سنی جان خود را از دست داده‌اند.
 
هزاره‌های پاکستان از سوی گروه‌های تندرو سنی متهم به همکاری با ایران هستند. اردیبهشت‌ماه گذشته در کابل، پایتخت افغانستان صدها نفر علیه آنچه که «نسل‌کشی هزاره‌ها» در بلوچستان پاکستان خوانده شد، دست به راهپیمایی اعتراضی زدند.
 
منبع: رادیوفردا
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

پیشنهاد ابوالفضل قدیانی برای نامگذاری ۹ دی: روز نکبت استبداد دینی

 ابوالفضل قدیانی، یکی از مسن ترین زندانی های سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در اطلاعیه ای در آستانه ی نهم دی پیشنهاد داده است همانند فرهنگ مقاومت نهضت فلسطین که سالروز تاسیس اسراییل را “روز نکبت” نام نهاده، نهم دی ماه را که نمایش دهنده حقارت و واماندگی استبداد در برابر خواست آزادی خواهانه ملت ایران است، روز “نکبت استبداد دینی” نام نهیم.
 
به گزارش کلمه، نهم دی ماه سال ۸۸ سه روز پس از عاشورایی که مردم عزادار و معترض به دست نیروهای امنیتی به خون کشیده شدند در حرکتی نمایشی همایش بیعت دوباره ای برگزار شد. ابوالفضل قدیانی این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معتقد است که تلاش حاکمیت به کمک رسانه های ملی و وابسته برای تبدیل این روز به یوم الله، در پی کسب مشروعیت جهت ارایه وجهه ای مردمی است که مستبد بهتر از هر کس دیگری می داند که نقطه ی ضعف اش کجاست و پایه های حکومتش را چگونه همین عدم مشروعیت می لرزاند.
 
این زندانی سیاسی پیش و پس از انقلاب همچنین با بیان اینکه که اصلاح طلبان بدلی از هم اینک آماده سازی می شوند تا در انتخابات شرکت کنند تاکید می کند که قابل پیش بینی است که ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دستکم دو کاندیدا را با برچسب اصلاح طلبی روانه میدان انتخابات نماید تا بازیگران نمایش “استراتژی شکست دلخواه” باشند. بر اساس این استراتژی تنظیم شده برای اصلاح طلبان بدلی، کاندیداهای اصلاح طلب ریاست جمهوری از ابتدا به منظور شکست در انتخابات شرکت می جویند و در واقع همچون سیاه لشگران ایفا کننده نقش “کتک خور” در فیلم های فارسی عمل می کنند. همچنین از ایشان انتظار می رود که با حضور نامیمون خویش تمرکز و وحدت اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز را مخدوش سازند.
 
به گزارش کلمه متن کامل نامه ابوالفضل قدیانی به شرح زیر است:
 
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است
سوره القصص آیه ۸۳‬
 
اصحاب و دست پروردگان استبداد این روزها به واسطه آنچه یوم الله نهم دی می نامند ساز خوش رقصی کوک می کنند و پایکوبان و سرمست ازجام حکومتی هستند که تضمین بقای آن را حاصل سفاکی و جنایت در عاشورای ۸۸ می دانند و مگر نه آن که تا سال ها پس از عاشورای حسینی امویان روایت ها جعل می کردند در فضیلت شادمانی و سرور در ایام عاشورا، جشن ها بر پا کرده و مدیحه سرایان شان جنایت را “حماسه” وصف می کردند پس اگر نزد امویان قتل امام حسین (ع) و یارانش در کربلا که قیام نکردند جز برای “اصلاح” امور جامعه حماسه است، چرا مداحان بارگاه حاکم جائر از “حماسه نهم دیماه” مدایح نسازند و صله نستانند؟!
 
در فرهنگ مقاومت نهضت فلسطین، سالروز تاسیس اسراییل را نام “نکبت” نهاده اند و چه نیک است که ما طرفداران جنبش سبز نیز نهم دی ماه را که به تمامی نمایش دهنده حقارت و واماندگی استبداد در برابر خواست آزادی خواهانه ملت ایران است روز “نکبت استبداد دینی” نام نهیم و همواره به یاد داشته باشیم که حقارت جائران در این روز از جمله اموری است که هرگز نباید از یادها فراموش شود چرا که فریاد و خطابه حضرت زینب (ع) در بارگاه یزید آن هنگام که پیروزمندانه باده ی فتح می پیمود چنان او را رسوا ساخت که تا امروز نیز کوس آن به گوش می رسد.
 
این روز “نکبت استبداد دینی” همچنین علاوه بر آنکه نشانه ای است از عجز مستبدانه حکایت از شکوه عظمت جنبش سبز ملت ایران نیز دارد چرا که بی شک یکی از عوامل بر پایی نمایش مضحک و رسوای نهم دی۸۸ را باید در حسادت مستبد ایران نسبت به راهپیمایی ملی میلیونی هوادران جنبش سبز به ویژه روز ۲۵خرداد همان سال جستجو کرد. در واقع برگزار کنندگان مراسم نه دی که به خوبی از عدم اعتماد به نفس ولی فقیه خود آگاه بوده اند با ترتیب دادن این نمایش قصد داشتند به هر شکل ممکن عقده عمیق بخل و حسادت و کینه توزی خود را اطفاء نمایند که البته داغ جنبش سبز آن چنان است که برگزاری صد نه دی دیگر نیز علاج کار نخواهد شد.
 
اما مستبد امروز ایران و دستگاه تحت امرش به واقع از این یوم الله سازی در پی چه هستند که هنوز پس از سه سال تمامی قوای خویش را بسیج می کنند تا این روز را گرامی دارند؟ پاسخ از نظر این جانب برای آنان که اندکی با تاریخ استبداد در ایران به ویژه در دوره معاصر آشنایی دارند به راحتی قابل درک است.
 
مستبد همه چیز دارد جز مشروعیت مردمی، مستبد می داند که اگر تمام امکانات و دارایی های کشور را نیز تیول خود سازد آنچه او همواره فاقد آن است پذیرش از سوی قاطبه ملت است بنابراین کوشش در جهت ارایه وجهه ای مردمی و مقبول عموم در صدر برنامه ها و آرمان اوست. مستبد همچنین بهتر از هر کس دیگری می داند که نقطه ی ضعف اش کجاست و پایه های حکومتش را چگونه همین عدم مشروعیت می لرزاند.
 
پس از کودتای ۲۸ مرداد، رژیم پهلوی به راهی رفت که در آن همه چیز کسب کرد جز مشروعیت. محمدرضا پهلوی که از پشت گرمی دشمنان خارجی رهبر جنبش ملی یعنی دکتر محمد مصدق نیز بهره مند بود پس از کودتا قدم به قدم جلو آمد و بساط استبداد خود را چنان گسترد که دیگر اثری از نظام پارلمانی نیم بند مشروطه به جای نماند. شاه کوشش می کرد تا به ازای از دست دادن مشروعیت حکومت اش به واسطه ی آنچه پیشرفت و توسعه سریع اقتصادی می پنداشت با تامین رفاه و بهبود وضع معیشت مردم و کارآمد جلوه دادن حکومت کودتایی خویش رضایت عمومی را به دست آورد اما همگان دیدند که چگونه تمامی آن تلاش ها و فعالیت ها از آنجا که بر بنیان فاسدی نهاده شده بود، سرانجامی در پی انقلاب اسلامی و ضد استبدادی سال ۵۷ فرو پاشید و حکومت نامشروع کودتایی سرانجام سرنگون شد. وضع امروز جامعه ما نیز از این جهت مشابه به آن دوران است.
 
کودتاگران پس از کودتای ۲۲ خرداد علیه آرای عمومی و ارتکاب جنایات گسترده از کشتار گرفته تا حبس تمامی مخالفان و منتقدان، امروز پس از سه سال و نیم به هر طرف که روی می کنند با بحران مواجه اند. نظام از جامعه جهانی طرد شده است و سنگرهای او در خاورمیانه یکی پس از دیگری از دست رفته است. انسجام ظاهری چاکران دربار به پریشانی محض بدل گشته و هر چه فریاد وحدت بر سر آنها می کشد گویا گوشی برای شنیدن وجود ندارد. بحران اقتصادی و معیشتی به مراحل دشوارتری وارد شده و عدم کار آمدی که اکنون مبتنی بر کودتا هم شده است تصویری دایمی برسر سفره اقشار مختلف مردم است. این بحرانها و افزون تر از آنها که سخن از آن مقصود این نوشتار نیست همچنین روز به روز عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. حاکم جائر نیز همانند محمدرضا شاه مخلوع به خوبی می داند که منشاء تمامی این بحران ها و گرفتاری ها در عدم مشروعیت نظام اوست اما او نیز مانند دیگر مستبدان شهامت و درایت لازم برای بازگشت از مسیری که رفته است ندارد و از این رو می کوشد بدون پرداختن به اصل موضوع با توسل به شیوه های نخ نما و مندرس، مشروعیتی دروغین برای خود فراهم سازد که ۹ دی از جمله آنهاست و همچنین است ادعای انتخابات آزاد.
 
هفت سال پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد بحران اقتصادی که در سال های ۳۸ و ۳۹ به اوج خود رسیده بود محمدرضای شاه مخلوع را بر آن داشت که در آستانه انتخابات مجلس بیستم اعلام کند که انتخابات به صورت آزاد برگزار خواهد شد. با این همه در حالی که رهبر منتقدان و مخالفان یعنی دکتر مصدق در حصر خانگی بود و احزاب و چهره های منتقد امکان هیچگونه فعالیتی نداشتند این ادعا گزافه ای بیش نبود. شاه مخلوع به جای آنکه مشکل خود را از طریق مذاکره و واگذاری قدرت به منتخب واقعی ملت و اصلی ترین مخالف یعنی، “زندانی احمدآباد” حل کند، اندکی بعد در مرداد ۱۳۳۹ در گفتگویی منظور خود را از آزادی انتخابات توضیح داد، اظهاراتی که مطالعه مجدد آن عبرت آموز است ونشانی است از روحیه مشترک وحقارت مستبدانی چون پهلوی دوم و ولی فقیه امروز. شاه در آن مصاحبه گفت: “…در قسمت انتخابات فعلا آزادی به حدی رسیده است که بعضی ها گذشته را به کلی فراموش کرده اند و فکر می کنند که مردم ایران خیلی زود همه چیز را از یاد می برند. البته مردم بدین قبیل افراد و اظهارات آن ها با نظر مزاح و شوخی نگاه می کنند ولی واقعا برای همه کس روشن است که اوضاع سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ (اشاره به جنبش ملی نفت و نخست وزیری مصدق) دیگر در مملکت قابل تکرار نیست…”
 
مشابه این عبارت را همین روزها بسیار می شنویم.
 
اعوان و انصار ولی فقیه و شخص وی که از هم اکنون خود را برای مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آماده می کنند دایما دم از آزادی انتخابات می زنند و وعده مشارکت حداکثری مردم در آن رای می دهد که نشانه ای خواهد بود از مشروعیت نظام استبدادی، اما رهبری نیز این نکته را از قلم نمی اندازد که انتخابات آزاد است مگر برای اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز. مستبدانی که هر روز ادامه حکومتشان برگ سیاهی است در تاریخ این مملکت و نیز ورقی دیگر در کارنامه جنایاتشان، عوض آنکه بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند و عذر تقصیر به پیشگاه ملت آورند و خود را تسلیم محاکمه ای عادلانه و ملی نمایند، به رهبران سرافراز جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی که قریب دو سال را در حبس غیر قانونی و ظالمانه به سربرده اند پیغام می دهند که توبه کنند و فعالان اصلاح طلب غیر زندانی را کرارا به نهادهای امنیتی فرا می خوانند که بایستی از موسوی و کروبی تبری بجویید. در جریان همان انتخابات به اصطلاح آزاد مجلس بیستم نیز دربار می کوشید با آن دسته از فعالان جبهه ی ملی که با مصدق مرزبندی می کردند مذاکره کند و جواز شرکت ایشان در انتخابات را پس از اطمینان از وفاداری آنها به شاه به دست آنها بدهد. پدیده ای که امروز نیز به همان شکل در فضای سیاسی کشور در جریان است، موضوع اصلاح طلبان بدلی که از مدت ها پیش در محافل و رسانه ها طرح شده است به درستی اشاره به چنین رویکردهایی دارد.
 
اصلاح طلبان بدلی از هم اینک آماده سازی می شوند تا در انتخابات شرکت کنند. قابل پیش بینی است که دربار آقای خامنه ای به عنوان ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دستکم دو کاندیدا را با برچسب اصلاح طلبی روانه میدان انتخابات نماید تا بازیگران نمایش “استراتژی شکست دلخواه” باشند. بر اساس این استراتژی تنظیم شده برای اصلاح طلبان بدلی، کاندیداهای اصلاح طلب ریاست جمهوری از ابتدا به منظور شکست در انتخابات شرکت می جویند و در واقع همچون سیاه لشگران ایفا کننده نقش “کتک خور” در فیلم های فارسی عمل می کنند. همچنین از ایشان انتظار می رود که با حضور نامیمون خویش تمرکز و وحدت اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز را مخدوش سازند. با این همه همچنان که در بوق و کرنا کردن روز نکبت استبداد دینی (نهم دی) مرهمی بر زخم پر عفونت عدم مشروعیت نمی گذارد، برگزاری چنین انتخابات فرمایشی نیز دوای درماندگی استبداد نخواهد بود.
 
رهبر کنونی نظام کودتایی باید بداند که بدون تن دادن به مطالبات سیاسی و اجتماعی جنبش سبز به عنوان فراگیر ترین و موثرترین نیروی سیاسی مخالف و منتقد وضع موجود توانایی حل بحران های متعدد پیش رویش را ندارد. وی بایستی از تاریخ درس بگیرد و متوجه شود که کودتای ۲۲خرداد و جنایات پس از آن را نمی توان درزگرفت و دور زد.
 
آقای خامنه ای اگر واقعا به دنبال حل بحران هاست بایستی نسخه ای که برای فلسطین و سوریه می پیچد را خود عملی سازد.
 
گفتگوی ملی و راهکارسیاسی در کنار انتخابات و رفراندم آزاد جهت نمایش خواست و اراده ملی دوای درد ایران امروز است. برای او بهتر است به جای آنکه بر طبل دروغین انتخابات آزاد بکوبد به حصر و حبس مخالفان خود از جمله رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی پایان دهد و معضلات خود را با مهمترین و جدی ترین مخالفان و منتقدانش حل و فصل نماید که در این صورت دیگر نیازی به ناز و کرشمه پنهانی و خط و نشان کشیدن علنی برای جامعه جهانی و غربی ها نخواهد بود.
 
از سوی دیگر دمکراسی خواهان و طرفداران حاکمیت ملی که امروز ذیل چتر متکثر و متنوع جنبش سبز گرد آمده اند در مواجه با انتخابات آتی حتما به دور از تشتت و افتادن در دام فریب های ریاکارانه جبهه استبداد می دانند که راه دشوار تحقق دمکراسی بدون قید و شرط و متضمن حقوق بشر بعنوان هدف نهایی جنبش سبز، مسیری طولانی است که مقطع انتخابات ریاست جمهوری بهار آینده تنها یک منزل از آن است و مبارزه بی وقفه مبتنی بر جنبش اجتماعی و تنیده شده در زندگی با امید و آگاهانه شهروندان شهروندان هوادار پیش و پس از این انتخابات همچنان ادامه خواهد داشت.
 
ما أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ انیب
سوره هود آیه ۸۸
تا آنجا که بتوانم جز اصلاح نمى‏ خواهم، و توفیق من جز به [اراده‏] خداوند نیست، که بر او توکل کرده‏ ام و به او روى آورده ‏ام‏.
 
ابوالفضل قدیانی
زندانی اوین بند ۳۵۰
دیماه ۹۱

http://adf.ly/1587888/whostheadmin