Thursday, May 31, 2012

سما نورانی، دانشجوی زندانی، آزاد شد

گزارش ها جدید حاکی از آزادی سما نورانی، دانشجوی زندانی است که پس از گذراندن دوران محکومیت یکساله خود امروز آزاد شده است.
 

به گزارش دانشجونیوز و بر اساس آنچه که وبسایت جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی منتشر کرده، سما نورانی، از فعالان دانشجویی بهایی پس از گذراندن محکومیت یکساله خود در زندان، امروز آزاد شد.
 

بر اساس این گزارش، دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. نورانی در تاریخ ۱۲ اسفند ۸۸ در شیراز بازداشت شده و به بند ۲ الف سپاه در زندان اوین منتقل شده بود. وی در مهرماه ۸۷ در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه سهند تبریز پذیرفته شد اما پس از گذراندن سه ترم اخراج شد. او هم چنین در حالی که در کنکور پیام نور سال گذشته، رتبه چهار رشته‌ مهندسی برق(شاخه‌ی بیوالکتریک) را کسب نموده بود، مسئولان دانشگاه پیام‌نور از ثبت‌نام وی در این دانشگاه خودداری کردند.

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

روایت راوی؛ پویان فخرایی

 
باید قلم به دست گیرم و روایت کنم حدیث نفس کلاغ سیاهی را که قاصد خبر شومی بود. قاصدی که خود دل افگار هولناکی واقعه‌ای بود که روایت می‌کرد.

 

اما باید واقعه روایت کرد و همچنان که ابوتراب خسروی می‌گوید: "از محاسن کلمات یکی همین است که وقتی به عین واقعه مجموع می‌‌شوند، همان واقعه را حمل می‌‌کنند و عین‌‌‌‌ همان واقعه را می‌‌سازند."(۱)
 

و حال آنچنان که ابوالفضل بیهقی بر مرگ استاد خود "بونصر مشکان" قلم را گریاند، من نیز قلم را لختی بر خود و عین واقعه می‌گریانم. "در فضای مابین سمت و سوی معکوس آن‌ها آن مرد شلاقش را به هیأت فعلی فرود خواهد آورد و خواننده خواهد دید که شانه‌‌هایش می‌‌سوزند، بنابراین حتما شانه‌های خواننده باید تحمل خواندن جمله‌ای که رعشه درد شلاقی را با خود حمل می‌‌کند، داشته‌ باشد." (۲)
 

"بابا عزت" مرد. عزت و مرگ همنشینی نداشتند؛ اما صدا این را می‌گفت و تکرارش هم‌‌ همان بود. و درد آغاز شد، پیش از آنکه ماتم را باور کنم. پسرش "حامد"، هم خبر را تایید کرد. قهرمانی نکرده بود برای هیچ نسلی؛ اما عمری را به مبارزه سپری کرده بود. آن قدر که عمرِ نفسش برید و تاب نیاورد این همه را.
 

فردا روزش قرار بر تشییع بود. بزرگی اش آن قدر بود که خیال کنی اجازه می دهند به رسم مسلمانی ۴۰ قدم تابوتش را مشایعت کنند. لابد ماموران معذور هم از بس بی‌بهانه بودند و داشته و نداشته‌اش را نشناخته بودند، رفتند. نه برای تسلی که با مشت. به باور سخت است؛ اما خبر‌ها چنین می‌گفتند.
 

مرگ چنان خانه ویران می‌کند که گمان نداری حتی دشمن هم دل داشته باشد تا خاری یا ناخنی بر دلت بخراشد چه رسد بر آنکه به خرابه‌ها هم رحم نیاورد.
 

 شنیده‌ها حاکی بود.... شنیده‌ها حاکی است.... حکایتش چنان سخت بود که هیچ کس قدرتش را نداشت از زبان خود بگوید. شنیده بودند که «هاله» خانم کشته شده است. کشته؟ کشته؟ شاید مرگ پدر به باورش نیامده. تاب نیاورده... وگرنه کشته؟ دل پر کینی می‌خواهد تا در آن آشوب عقده گشاید.... مدتی است زنگ تلفن هم شوم است همچون‌‌ همان کلاغ. زنگش و صدای آشنای روی خط از مرگ «هاله» خانوم خبر می‌داد.
 

فاصله‌ام با او به روز هم نکشید. من پر نگران از وزارت اطلاعات می‌پرسیدم که شایع شده نمی‌گذارند مراسم را برپا کنند و او مهربانانه جوابم داده بود: نه به این صورت، شما هم ننویسید. صدای پدر بود یا هاله؟ چنان یکی بود که در یک روز در هم گم شدند. برهم شدند. دوش به دوش هم. در یک مزار. پهلو به پهلو.
 

صدا‌ها آن روز‌ها کمی دیر می‌رسید. سخت می‌رفت و می‌آمد. به سرعتی خبری تنظیم کردم و برای همه فرستادم. می‌خواستم خبر فاجعه به گوش همه برسد. از یک سو موج عظمت حادثه همگان را حیرت زده کرده بود و از سوی دیگر دوستانی می‌گفتند شاید او فقط مصدوم شده باشد. دوستی روی خط آمد و گفت تو پرسیدی که کشته شده؟ با دوستی در لواسان تماس گرفتم، جواب داد که خبر فوت را همین الان خانواده اعلام کرد.
 

دیگر نفس یارای همراهی نداشت. خبر واقعه آنچنان بهت انگیز بود که خبر کربلای "حسین" برای مسلمان قرن اول هجری غیر قابل باور می‌نمود. خاکسپاری جنازه "عزت" همان داستان تیرباران پیکر "حسن بن علی" بر روی دست تشییع کنندگان بود و مرگ دخترش به مرگ "حسین بن علی" می‌مانست. مگر چند سال از مرگ "یدالله" گذشته بود که با نوه‌اش این چنین می کردند؟ تنها ۹ سال پیش از آن روز "یدالله" را با عزت از خیابانهای تهران تا شهرری به دوش کشیدیم و جز احترام چیزی ندیدیم و به غیر از پیام تسلیت چیزی نشنیدیم. آخر بر "جمهوری اسلامی" چه رفته بود که کمتر از یک دهه به چنین روزی افتاده است؟ چرا انقلابی که "یدالله" و "عزت الله" از سردمدارش بودند، حالا ثمره‌اش با خود و فرزندانش این چنین می‌کرد؟
 

چرا جسد "عزت" از روی دست حمل کنندگان باید به زمین می‌افتاد؟ چرا "هاله" همچون داستان دختر پیامبر باید شبانه خاک می‌شد؟ چرا "هدی" همچون امامان شیعه باید در بند و زندان کشته می‌شد؟ چرا همه تراژدی‌های اسطوره‌ای شیعی قرن اول و دوم هجری باید ظرف چند ساعت و چند روز بر نسل من حادث می‌شدند؟
 

نه! نفس را بیش از این یارای تحمل فاجعه‌های زنده نبود.
 

اما حتی اگر نفس یاری نکند، رسالتی بر دوش ما بود. باید واقعه را همچنان که واقع شده روایت کرد. واقعه خود هولناک بود، نیازی نبود که چیزی بر آن بیفزایی. اما غالیان‌‌(۳) همان قدر شوم بودند که خود خبر سیاه بود. جزییات دروغ از واقعه بین همگان، دست به دست می‌چرخید؛ لگد، پنجه بوکس و....
 

در صورتی که هنوز حتی کسی از دیدار واقعه به چشم سخنی به میان نیاورده بود. تنها کسی که دو روز بعد از آن، روایت مشاهده‌اش از عین واقعه را به میان آورد، "حامد منتظری" نوه شجاع "آیت الله حسینعلی منتظری" بود. هم او که پدر بزرگ "هاله"، ۹ سال پیش از آن وصیت کرده بود، پدربزرگش نماز میت را بر پیکرش بگذراد. به "حسینعلی" اجازه ندادند از حصر خارج شود و نماینده او نماز بر پیکر "یدالله" گذارد. اما حال نوه "حسینعلی" بر چگونگی قتل نوه "یدالله" شهادت می‌داد و روایت می‌کرد که دیده دست نامحرمی از قفای استبداد بر بدن "هاله" فرود آمده و او بر خاک غلتیده است. همگی حمله قشون ماموران رسمی را دیده بودند اما تا زمانی که دو روز بعد از واقعه او شهادتش را علنی نکرده بود، هیچ کس بر چگونگی وقوع واقعه شهادت نداده بود.
 

حالا غالیان، کرکس وار بر سر واقعه فرود آمده بودند و می‌خواستند مرده خواری کنند. اما اگر واقعه، آنچنان که رخ داده روایت نشود، چگونه کلمات برانگیخته شوند و "محشر صغرایی به وقت قرائت حادث می‌شود"؟ که هزار هزار از نیامدگان را در خود غرق کند؟ واقعه، باید آنچنان که اتفاق افتاده مکتوب شود. این تنها رسالت خود واقعه نبود، که این رسم خاندان "سحابی" هم بود. آن‌ها به صداقت شهره خاص و عام بودند و نباید اجازه داد گروهی به مقاصد دیگر واقعه را مخدوش کنند و با دادن گزگ به عاملان و آمران آن علیه اصل وقوع واقعه جو سازی کنند. باید جلوی این همه غلو و دروغ ایستاد و نباید اجازه داد که عظمت واقعه با دروغ مخدوش شود.
 

آنکه "قاضی" بود، همچون "فرشته"ای صدای مصاحبه خود با پسر "هاله" را در اختیارم گذاشت؛ که خبرهای دروغ را تکذیب می‌کرد و تنها از درگیری خبر می‌داد و نه چگونگی وقوع واقعه. مصاحبه را با اعتبار "میزان" که قرار بود میزانی از راستی و صداقت باشد و واقعه را آنچنان که وقوع یافته روایت کند، منتشر کردم.
 

این بار آماج دوست و دشمن همزمان شد؛ بر دشمن که حرجی نبود، مصاحبه را تحریف کرد، با استفاده از خبرهای دروغ سعی کرد توجه را از اصل واقعه دور کند و از عظمت تراژدی واقعه بکاهد، اما دوستان به ناروا مدعی شدند که "میزان" عامل خبر پراکنی مسببان قتل "هاله" سحابی شده است.
 

حالا یک سالی از آن واقعه گذشته است و انگار به وهمی می‌ماند که این همه اتفاق غیر قابل باور در چند روز و چند ساعت اتفاق افتاده است. آیا آیندگان هنگام خواندن این واقعه آنرا به واقعیت تعبیر می‌کنند یا در هنگامه خواندن آن می‌فهمند چه بر شاهدان، راویان و خوانندگان آن گذشته است؟ "و هم بدین علل است که نطفگان آن واقعه را در این روایت می‌آوریم تا به وقت قرائت آیندگان، حیات یافته و در قیامت صغرایی که خواهد بود، با فعل خود شرح آن واقعه را بگذارند، و حتما هیچ کس تماشایی نخواهد بود که کلمات روایات مکتوب ما، بذر اشیاء و افعال آن وقایع خواهند بود که چون قرائت گردند به عین گردابی عظیم، شما و هزار هزار نیامدگان را فرو خواهند بلعید."(۴)

پانویس
 

(۱) خسروی، الف. ۱۳۷۹، اسفار کاتبان. تهران: نشر قصه، نشر آگاه.
 

(۲)همان منبع
 

(۳)غالیان یا غُلات به فرقه‌هایی از شیعه اطلاق ‌شده‌ که در مذهب خود غلو می‌کردند. غلو در قرآن امری نکوهیده است: «ای پیروان تورات و انجیل در دین خودغلو مکنید و از حد مگذرید، و درباره خدا جز گفتار راست و حق مگویید.» (سوره نساء آیه ۱۷۱)
 

(۴)خسروی، الف. ۱۳۷۹، اسفار کاتبان. تهران: نشر قصه، نشر آگاه.
 

توضیح:نویسنده سردبیر سایت خبری-تحلیلی «میزان خبر» است
 
 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

اعتراض ۱۷ سازمان حقوق بشری و دانشجویی به محرومیت دانشگاهیان در ایران

۱۷    سازمان و انجمن فعال در حوزه حقوق بشر، با انتشار بیانه ای تفصیلی به بررسی وضعیت دانشجویان و اساتید دانشگاه ها در ایران پرداخته و ضمن اعلام «نگرانی عمیق از وضعیت نگران کننده آزادی علمی در جمهوری اسلامی ایران»، از مقامات ایرانی خواسته اند تا به تعهدهای بین المللی خود برای پاسداشت حق تحصیل و آزادی علمی از راه های زیر عمل کنند.
 

به گزارش دانشجونیوز، ۱۷ سازمان حقوق بشری و دانشجویی با انتشار بیانه ۷ صفحه ای به  «نقض آزادی بیان، آزادی تشکل و گردهم آیی در محوطه های دانشگاهی» اعتراض نموده و آن ها را «رویه های نهادینه شده برای مقامات دولتی» ارزیابی نموده است.
 

این سازمان ها حقوق بشری همچنین از اخراج خودسرانه دانشجویان و محروم کردن آنها از تحصیل محروم و همچنین برکنار کردن مدرسان و استادان آموزش عالی را به خاطرعقاید و یا فعالیت های سیاسی شان انتقاد کرده و گزارش داده اند که «از سال ۲۰۰۹ تا کنون بیش از ششصد دانشجو، و همچنین چندین استاد دانشگاه، بازداشت شده و بسیاری از آنان سپس به زندان افتاده اند. علاوه بر این، صدها تن به خاطر فعالیت های سیاسی خود از تحصیل محروم شده اند.»
 

هم زمان با اعلام نتایج اولیه کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی، مشخص شد که برای هفتمین سال پیاپی بسیاری از فعالین دانشجویی به دلیل آنچه "نقص در پرونده" عنوان شده است، ستاره دار شده و از ادامه تحصیل بازمانده اند.
 

در چند روز اخیر گزارش های زیادی از محرومیت چندین باره دانشجویان در آزمون های دانشگاهی از سوی دانشجونیوز منتشر شده است.
"دانشجویان ستاره دار" اصطلاحی است که از سوی فعالین دانشجویی به دانشجویان محروم از ادامه تحصیل به دلیل فعالیت های صنفی- سیاسی دوران دانشجویی و یا عقاید مذهبی اطلاق می شود.
 
 
با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ روند ممانعت از ادامه تحصیل دانشجویان منتقد و مخالف حاکمیت شتاب بیشتری گرفت. با این وجود وی در مناظره های انتخاباتی در سال ۱۳۸۸، وجود دانشجوهای ستاره دار را تکذیب کرد.
 

چندی قبل وبسایت دانشجونیوز گزارش دفتر تحکیم وحدت در ارتباط با نقض حقوق دانشجویان در ایران منتشر ساخته بود که نشانگر آن بود که در  در فاصله ماه مارس سال ۲۰۰۹ تا ماه فوریه سال ۲۰۱۲، حداقل ۳۹۶ دانشجو به علت ابراز مخالفت سیاسی مسالمت آمیز یا مخالفت های مسالمت آمیز دیگر توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از ادامه تحصیل محروم شده اند.
 

در ادامه گزارش دانشجویی دفتر تحکیم وحدت آمده بود که حداقل ۶۳۴ دانشجو توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت، و ۲۵۴ دانشجو به دلایل مشابه محاکمه شده اند که بر امکان ادامه تحصیل آنان تاثیر گذاشته است.
 

در ادامه بیانیه ۱۷ سازمان حقوق بشری آمده است که «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال ۲۰۰۹ دفتر تحکیم وحدت را به علت "شرکت در فعالیت هایی که امنیت ملی را به مخاطره انداخته" یک اتحادیه غیرقانونی اعلام کرد.»

 
 
بر اساس این گزارش، بنیاد عبدالرحمن برومند، عفو بین الملل، عرصه سوم، ماده ی ۱۹، جامعه بین المللی بهاییان، کمیته گزارشگران حقوق بشر، موسسه مطالعات حقوق بشر قاهره، دانشجویان سبز حامی دموکراسی برای ایران – جنوب کالیفرنیا مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دیده بان حقوق بشر، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر، مرکز اسناد حقوق بشر ایران، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه جورج واشینگتن و اتحاد برای ایران ۱۷ سازمانی بوده اند که بیانیه فوق را در ارتباط با نقض حقوق دانشگاهیان در ایران امضا کرده اند.
 

در بخشی از این بیانیه آمده است: «با این حال در ایران، دانشجویان و استادان دانشگاه به خاطرعقاید، جنسیت، مذهب و قومیت خود، کماکان با نقض روزمره و فراگیر حقوق خود مواجه هستند. شبکه ی آموزش و حقوق علمی (NEAR)، سازمان غیردولتی و مستقلی که بر وضعیت آزادی علمی نظارت دارد، در سال ۲۰۱۱ حداقل ۹۲ مورد نقض حقوق علمی در ایران را ثبت کرده است.»
 

سازمان های امضاکننده همچنین می گویند: «اطلاعاتی که جمع آوری کرده اند حاکی از آن که مقامات ایرانی مرتبا فعالان دانشجویی در ایران را به خاطر انتقادات مسالمت آمیزشان از سیاست های حکومت، مورد تهدید، تعلیق از تحصیل، بازداشت، تعقیب و پیگرد قانونی قرار می دهند و محکوم می کنند. این مقامات همچنین صدها گردهمایی، سازمان مستقل و نشریه دانشجویی را از ادامه فعالیت بازداشته اند. در حال حاضر بیش از ۳۰ دانشجو تنها به خاطر استفاده از حق خود در آزادی بیان، تشکل و گردهم آیی، از طریق بیان نظرات خود، شرکت در تظاهرات، و یا عضویت در سازمان های دانشجویی مستقل و منتقد دولت، در زندان محکومیت های طولانی حبس خود را می گذرانند ... این دانشجویان در مجموع به بیش از ۱۳۰ سال زندان محکوم شده اند؛ احکام زندان برخی از آنان به ۱۵ سال نیز می رسد.»
 

این سازمان ها همچنین نگرانی دیگر خود را از این مهم ابراز کرده اند که «ظاهرا دولت ایران دانشجویان متقاضی ورود به دوره های بالاتر از کارشناسی و نیز داوطلبان تدریس در دوره های آموزش عالی را بر اساس عقاید ایدئولوژیک آنها مورد گزینش قرار می دهد.»
 

در بخش دیگر این بیانیه اشاره شده است که «به منظور ممانعت از بروز مخالفت سیاسی در مراکز دانشگاهی، شورای عالی انقلاب فرهنگی برای دانشجویان داوطلب ادامه تحصیل در مقطع آموزش عالی پیش نیازهای عقیدتی و سیاسی وضع کرده است. این مقررات دانشجویان را ملزم به اعتقاد به اسلام و یا یکی از ادیان دیگرمورد شناسایی حکومت می کند و احراز "عدم معاندت آنها با جمهوری اسلامی" و نداشتن "فساد اخلاقی" آنها را ضروری می داند.»
 

 بر طبق آنچه که در این بیانیه آمده است، این سازمان ها همچنین خاطر نشان ساخته اند که « مقررات توسط وزارت اطلاعات، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و کمیته های انضباطی دانشگاه ها مورد استفاده قرار می گیرند تا به صورت "خودسرانه" بر دانشجویان اعمال فشار کنند و آنها را به خاطر عقاید و نظراتشان مورد مجازات قرار دهند، و از جمله آنها را از پذیرش و ثبت نام در دانشگاه ها محروم کنند. به این ترتیب، این مقررات ناقض ماده ی ۳ قانون اساسی ایران هستند که به صراحت حق تحصیل را برای تمامی شهروندان تضمین کرده است.»
 

  سازمان های امضاکننده همچنین عنوان کرده اند که واحد های اطلاعاتی و شبه نظامی در ایران، از جمله نیروی شبه نظامی بسیج، حضور فعالی در مراکز دانشگاهی دارند و در برخوردهای خشونت آمیز با دانشجویان مشارکت می کنند؛ از جمله با حملات مکرر به گردهم آیی های مسالمت آمیز دانشجویان و خوابگاه ها که جراحات جدی و مرگ چندین تن از دانشجویان را در پی داشته است. اگرچه وقوع چنین حملاتی به مراکز دانشگاهی بی سابقه نبوده است، وقوع آنها در پی انتخابات مورد مناقشه سال ۲۰۰۹ در دانشگاه های سراسر کشور افزایش چشمگیری داشته است.   
 

در بخش دیگر این بیانیه به وضعیت تحصیلی اقلیت های ایرانی نیز پرداخته شده  است.
 

در این بخش از بیانیه آمده است: «اقلیت های ایران در دوره های تحصیلی آموزش عالی با محرومیت و تبعیض سیستماتیک مواجه هستند. مقامات ایران مشخصا پیروان آیین بهایی را مورد هدف قرار داده و آنها را، تنها به خاطر عقاید مذهبی شان، از ادامه تحصیل در مقطع آموزش عالی محروم می کنند. اساس این کار مقررات مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است که اعتقاد به اسلام یا یکی از ادیان اقلیت مورد شناسایی رسمی حکومت را که شامل آیین بهایی نیست به عنوان شرط تحصیل در دانشگاه ها تعیین کرده است. سازمان های امضاکننده گفته اند که بنا بر اطلاع آنها از ورود صدها تن از دانشجویان واجد شرایط بهایی به دانشگاه های دولتی و خصوصی و مراکز آموزش حرفه ای جلوگیری به عمل آمده است. در سال ۲۰۱۱، مقامات ایرانی به موسسه ی آموزش عالی بهاییان (BIHE)، که به عنوان یک دانشگاه مکاتبه ای آنلاین در سال ۱۹۸۷ تاسیس شده، یورش بردند و سی مدرس آن را بازداشت و زندانی کردند. حداقل نه تن از این مدرسان با اتهاماتی مرتبط با استفاده ی مسالمت آمیز از آزادی بیان، تشکل و گردهم آیی محکوم شده اند و هم اکنون گویا هفت تن از آنان دوران محکومیت خود را در زندان سپری می کنند.»
 

این سازمان ها همچنین نسبت به اجرای سیاست تبعیض جنسیتی در دانشگاه ها معترض شده و اعلام کرده اند که «تبعیض علیه زنان در سیستم آموزش عالی ایران افزایش یافته است. جداسازی جنسیتی که اخیرا در برخی دانشگاه به اجرا گذاشته شده است این سوال را پیش می آورد که آیا، به شرط وجود ظرفیت و آنگونه که قوانین بین المللی مقرر کرده اند، زنان و مردان به آموزش عالی با کیفیت یکسان دسترسی برابر خواهند داشت یا خیر.»
 

۱۷ سازمان حقوق بشر تبعیض های جنسیتی در پروسه پذیرش دانشگاه ها را به منظور «افزایش نسبت تعداد دانشجویان پسر پذیرفته شده در دانشگاه ها و کاهش دسترسی زنان به برخی رشته های تحصیلی مشخص» ارزیابی کرده اند.
این گزارش همچنین به وضعیت استادان و مدرسان آموزش عالی چندان نیز اشاره کرده و با نامناسب دانستن آن، تاکید کرده است که «از انتخابات سال ۲۰۰۹ تا کنون، مقامات ایرانی بیش از یک‏صد تن از استادان دانشگاه را به خاطر عقاید سیاسی شان و یا مخالفت با دولت اخراج کرده اند.»
 

در بخش انتهایی این بیانیه همچنین به «تطبیق دادن» برخی از رشته های تحصیلی با ایدئولوژی اسلامی از سوی مسئولین وزارت علوم ایران پرداخته شده و این سازمان های مدافع حقوق بشر چنین سیاستی را به «معنای نقض شدید آزادی علمی از طریق اعمال سانسور مستقیم و کنترل ایدئولوژیک آموزش عالی توسط دولت» دانسته اند.
 

 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin

ضرب‌الاجل ۴۸ ساعته مخالفان به بشار اسد

مخالفان بشار اسد، رئيس‌جمهور سوريه ۴۸ ساعت به وی فرصت داده‌اند تا طرح صلح کوفی عنان را اجرا کند. مخالفان می‌گويند در صورتی که اسد طرح صلح را اجرا نکند، آن‌ها نيز ديگر خود را به رعايت مفاد اين طرح ملزم نمی‌دانند و به دفاع از مردم در برابر حملات نيروهای دولتی خواهند پرداخت.

 

به گزارش رادیو زمانه به نقل از رويترز اين ضرب‌الاجل ظهر روز جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ (اول ژوئن ۲۰۱۲) به پايان می‌رسد.
 
 

طرح صلح کوفی عنان، نماينده ويژه سازمان ملل و اتحاديه عرب در امور سوريه، شامل اجرای تعهداتی از سوی دولت و اپوزيسيون سوريه از جمله قطع خشونت، کمک‌رسانی بشر دوستانه به آسيب‌ديدگان و آغاز گفت‌وگوهای سياسی ميان دولت و مخالفان است.
 
 

سرهنگ قاسم سعدالدين ،سخنگوی ارتش آزاد سوريه روز چهارشنبه ۱۰ خرداد گفت: "نظاميان دولتی بايد تانک‌ها و تجهيزات خود را از شهرها و روستاها خارج کنند و اجازه امدادرسانی به مردم بدهند."
 
 

چند روز پيش نيز برهان غليون در نشستی خبری در ترکيه گفت در صورتی که جامعه جهانی نتواند عليه سوريه تصميمی درباره بند هفت منشور سازمان ملل بگيرد بگيرد، مردم وارد "جنگ آزادی‌بخش" می‌شوند. روسیه این سخنان را "تحریک برای آغاز جنگ داخلی" در سوریه ارزیابی کرده است.
 

    سرهنگ قاسم سعدالدين، سخنگوی ارتش آزاد سوريه: نظاميان دولتی بايد تانک‌ها و تجهيزات خود را از شهرها و روستاها خارج کنند و اجازه امدادرسانی به مردم بدهند
 

بند هفتم منشور سازمان ملل مجوز استفاده از نيروی نظامی را عليه يک کشور صادر می‌کند.
 

در همين حال ناظران سازمان ملل متحد در شرق سوريه ۱۳ جسد را پيدا کردند که دست‌هايشان بسته شده ‌است و بيشتر آن‌ها نيز با شليک گلوله اعدام شده‌اند.
 

کشف اين اجساد تنها چند روز پس از کشتار حوله اتفاق می‌افتد که در جريان آن ۱۰۸ تن از ساکنان غيرنظامی اين شهرک به قتل رسيدند.
 

کشتار حوله با واکنش شديد جامعه جهانی مواجه شد طوری که کشورهای غربی در اعتراض به آن، سفيران سوريه را از پايتخت خود اخراج کردند، اگرچه حکومت بشار اسد از خود سلب مسئوليت کرد و آن را به "تروريست‌ها" نسبت داد.
 

در همين حال کوفی عنان روز سه‌شنبه در ديدار با بشار اسد، رئيس جمهور سوريه از "نگرانی عميق جامعه جهانی" نسبت به رخدادهای اين کشور سخن گفت.
 

هم‌زمان دولت‌های غربی سفرای سوريه را در اعتراض به کشتار غيرنظاميان در شهرک حوله از کشور خود اخراج کردند. دولت‌های فرانسه، بريتانيا، کانادا، آلمان، ايتاليا، اسپانيا و استراليا اعلام کردند در اقدامی هماهنگ با ايالات متحده سفرای سوريه را از پايتخت‌های خود اخراج کرده‌اند. آن‌ها همچنين بر انزوای ديپلماتيک بشار اسد تأکيد کردند.
 

کشتار غيرنظاميان در شهرک حوله سوريه يکی از فاجعه‌آميزترين رويدادها در سوريه از آغاز قيام مردم اين کشور عليه حکومت بشار اسد است.
 

به گفته سازمان ملل از ۱۴ ماه پيش تاکنون حدد ۱۳ هزار نفر در خشونت‌های سوريه کشته شده اند.
 

دولت سوريه نيز می‌گويد در اين مدت ۲۵۰۰ مأمور امنيتی و نظامی در اين کشور کشته شده‌اند.

 

http://adf.ly/1587888/whostheadmin